ترمینولوژی
حرف د
دائره
رک. شعبه – دوائر
دائن
(مدنی- فقه) کسیکه تعهدی بنفع او برذمه غیر وجود دارد. در حال حاضر اصطلاح بستانکار بجای آن بیشتراستعمال میشود و متعهدله هم درهمین معنی بکار میرود ولی ممکن است کسی متعهد له باشد اما دائن وبستانکارنباشد چنانکه کسیکه بنفع او تعهد ساختن خانه ای شده است متعهدله است ولی دائن یا بستانکارنیست یا کسیکه بموجب سندی استحقاق گرفتن وجه التزامی پیدا کرده عنوان دائن و بستانکار را ندارد ولی عنوان متعهدله را دارد. دائن و بستانکار هم در بعضی موارد نمیتوانند بجای هم بکار روند چنانکه ثالث دربیمه عمر، بفوت بیمه گزار بستانکار میشود ولی عنوان دائن باو داده نمیشود. بجای بستانکار در اصطلاح دیگر در فقه و حقوق تجارت کلمه غریم وغرماء را بکار میبرند و امروزه کمتر استعمال میشود.
داد باخته
(دادرسی) محکوم علیه را گویند. انتقاد - این تعبیر مصنوع عاری از ذوق و تناسب امروزتقریبا متروک است وعلت ترک آن همان نازیبائی وگران بودن بر سامعه است و شاید هم عدم مناسبت بین معنی ترکیبی و معنی مفردات آن، مؤثر بوده است.
داد برده
(دادرسی) محکوم له را گویند. انتقاد - این اصطلاح هم بهمان دلیل که اصطلاح داد باخته متروک شده متروک است. اجراء عدالت را به برد و باخت چه کار؟! (رک. داد باخته)
دادخواست
(یا عرضحال) شکوائیه ای است که بمراجع قضائی بطورکتبی (در اوراق مخصوص) و یا شفاهی عرضه میشود (ماده 70 ببعد آئین دادرسی مدنی) وجود دادخواست که یک موجود اعتباری است مستقل از برگ دادخواست است زیرا دادخواست ممکن است شفاهی باشد (ماده 343 - 682 دادرسی مدنی و ماده 25 قانون اصول تشکیلات دادگستری) درخواست از مراجع قضائی اعم ازداد خواست است زیرا هر دادخواستی متضمن درخواستی است ولی هر درخواستی ملازم با دادخواست و شکوی نیست مانند درخواست در امور حسبی و درخواست صدور اجرائیه و غیره.
دادخواست شفاهی
(دادرسی) شکوای شفاهی که بمراجع دادگستری شود تبصره یک ماده واحده قانون راجع بامور قضائی عشایر وایلات مصوب 1337 (رک. دادخواست)
(ابطال) دادخواست
(دادرسی) اعلان فقدان اثر دادخواست از طرف دادگاه درموردی که (بجهت نقص) دادخواست قابل رد نباشد. موارد ابطال دادخواست عبارت است از: الف- ابطال بعلت استرداد دادخواست. (ماده 123- 478 دادرسی مدنی وغیره) ب - عدم اداء توضیح در مورد حاجت دادگاه بتوضیح ومیسر نبودن صدور رای بدون دریافت توضیح (ماده 165- 166 دادرسی مدنی) ج - بعلت خروج دلیل ازعداد دلائل و عدم امکان صدور رأی بعد ازآن( ماده 311 دادرسی مدنی)
(تجدید) دادخواست
(دادرسی مدنی) دادن دادخواست جدید درهمان موضوعی که سابقه دادن دادخواست داشته است و بعلتی ازعلل (مانند ابطال دادخواست- رد دادخواست - رد دعوی- ملغی الاثر شدن حکم غیابی وغیره) قانون اجازه دادن دادخواست جدید را داده باشد.
(توقیف) دادخواست
(دادرسی مدنی) دادخواست پس ازتسلیم بدفتر دادگاه برای انجام تشریفات محتاج بیک سلسله اقدامات در دفتر دادگاه است و توقیف دادخواست یعنی خود داری از اقدامات مذکور. این خودداری بمنظور رفع نواقصی است که ممکن است داد خواست داشته باشد (ماده 85 دادرسی مدنی)
(رد) دادخواست
(دادرسی مدنی) هرگاه داد خواست بجهتی از جهات قانونی ناقص باشد و رفع نقص ازآن نشود مطابق مقررات رد میشود. طرح دعوی پس ازآن محتاج به تجدید دادخواست است رد دادخواست غیر از ابطال دادخواست است و تقابل و تغایر این دو معنی از مقایسه شقوق مواد 478 - 524 - 762 دادرسی مدنی دانست میشود. مشخصات مورد ابطال داد خواست عبارت است از: الف- دادخواست بجهت نقص قابل رد نباشد. ب- بعلت استرداد داد خواست ابطال شود. (ماده 123- 478 دادرسی مدنی وغیره) ج- بعلت نیاز دادگاه بتوضیح و عدم اداء توضیح و عدم امکان صدور رأی داد خواست را ابطال کند (ماده 165-166 دادرسی مدنی) د- بعلت خروج دلیل ازعداد دلائل و عدم امکان صدور رأی داد خواست ابطال شود (ماده 311 دادرسی مدنی)
(هزینه) دادخواست
(دادرسی مدنی) در دادگاه بخش ده ریال و در سایر دادگاهها بیست ریال است (ماده 682 دادرسی مدنی - تصویب نامه مورخ 18- 2- 42)
دادخواه
مدعی را گویند کسیکه طرح دعوی می کند و تظلم می نماید. شاعر معاصرما میگوید: شکایت از تو مبردم بخلق و میدانم علیه حسن وله عشق دادخواهی نیست.
داد خواهی
بمعنی دعوی است (رک. دعوی)
دادرس
کسیکه بشغل قضاء وفصل خصومت وترافع اشتغال دارد. (رک. قاضی)
دادرس ناظر اجراء
(دادرسی) دادرسی است که از طرف وزارت دادگستری در حوزه شهرستان در اجراء احکام جزائی و مراقبت حال محکومان بعنوان ناظر منصوب میشود.
دادرسی
الف - بمعنی اعم: رشته ای است ازعلم حقوق که هدف آن تعیین قواعد راجع بتشکیلات قضائی، صلاحیت مراجع قضائی، تعیین مقررات راجع باقسام دعاوی و اجراء تصمیمات دادگاهها می باشد. در فقه بآن قضاء می گفتند. ب- بمعنی اخص : مجموعه عملیاتی است که بمقصود پیداکردن یک راه حل قضائی بکار می رود مانند مجموعه مقرراتی که برای اخذ یک تصمیم در یک دعوی معین بکار برده میشود.
دادرسی اختصاری
(دادرسی) نوعی از رسیدگی است که اساس آن بازجوئی و بیان دعوی و دفاع در جلسه دادگاه است و اگر لایحه ای داده میشود جنبه استثنائی یا اختیاری برای تکمیل و تنظیم اظهارات شفاهی اصحاب دعوی را دارد. مقررات دادرسی اختصاری جنبه قانون تفسیری دارد یعنی طرفین دعوی میتوانند از آن عدول کرده وطریقه رسیدگی عادی را اختیارکنند ولی عکس قضیه جائز نیست زیرا مقررات رسیدگی عادی جنبه قانون امری را دارد (ماده 143 دادرسی مدنی) در صورت شک در عادی یا اختصاری بودن یک دعوی باید بآن دعوی بطورعادی رسیدگی کرد زیرا رسیدگی عادی اصل است و رسیدگی اختصاری جنبه استثنائی دارد. (رک. رسیدگی عادی)
دادرسی بمعنی اخص
یعنی رسیدگی بمرافعه که عبارت است از تبادل لوایح( در دادرسی عادی )وتعیین جلسات و استماع مدافعات و توضیحات و تحقیقات دادگاه در اثناء دعوی و رسیدگی بدلائل ودعوت دادستان درموارد ابلاغ.
دادرسی بمعنی اعم
شامل اقسام ذیل است: الف - دادرسی بمعنی اخص ب- دادرسی در امور حسبی (رسیدگی بامورغیر ترافعی)
دادرسی حقوقی
(دادرسی مدنی) دادرسی دردعاوی مدنی را گویند (رک. دعوی مدنی) در مقابل دادرسی کیفری استعمال میشود. اصطلاح مذکورغلط است وصحیح آن دادرسی مدنی است زیرا حقوق، شامل مدنی و کیفری است. (ماده 151 آئین نامه قانون ثبت مصوب 1317)