contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف ط

طبیب قانونی Medtcine legale

علمی که موضوع آن طرز رسیدگی به آثار و نشانه های بزه و کشف آن و شناسائی بزهکار است.

طبریه

( فقه)درهم طبریه را گویند. (رک. درهم طبری)

طبریه خفیفه

( فقه) درهم طبری را گویند که چهار دانق است در مقابل درهم بغلی که هشت دانق است ودرمقابل درهم شرعی که شش دانق است. طبریه خفیفه درقابل درهم بغلی (یاوافیه) بکار می رود( رک. درهم بغلی ). صفت خفیفه نسبت به طبریه مانند صفت مدفون است نسبت به گنج.

طبقات

جمع طبقه است و دراصطلاحات زیر بکار رفته است:

طبقات اجتماعی Classes sociales

نظریه عمومی در مورد این طبقات در جهان وجود ندارد و فراخور نوع تمدن این طبقات فرق می کند مثلا نظربه ماخذ درآمد اشخاص طبقه فقیرومتوسط و ثروتمند طبقات یک اجتماع را تشکیل می دهند از حیث شغل و ارتباط با قدرت عمومی طبقه بندی نوع دیگرپیدا می کند مثلا گفته می شود طبقه حاکمه وغیره، و بهرحال باعتبار وجوه وحیثیات و دیدهای مختلف تقسیم بندی اجتماع بطبقات فرق می کند.

طبقات وراث

( مدنی- فقه )اولین تقسیمی که از وراث میت می کنند اقسام آنرا طبقات وراث نامند ودرفقه علاوه بر طبقات اصطلاح مراتب هم بکار رفته است وطبقه بمعنی مرتبه است (ماده 861 ق - م ) درهرطبقه اصناف وجود دارند و در اغلب اصناف، درجات وجود دارد. از تقسیم ثانوی که در داخل هرطبقه می شود اصناف بدست می آید مثلا درطبقه اول دو صنف وجود دارد: یکی ابوین میت( که این صنف درجات ندارد) ودیگر اولاد میت که درجات دارند یعنی اولاد بلاواسطه درجه اولند و اولاد بیک واسطه درجه دوم و هکذا. ( رک. مراتب وراث )

(جنگ)طبقات Lutte de classes

تعارض بین منافع طبقات مختلف جامعه را گویند.

طبقه

درلغت بمعنی درجه ومرتبه وحال است. دراصطلاحات ذیل بکاررفته است:

طبقه ارث

گروهی ازبستگان متوفی که شامل بر صنف هائی (بنام درجه) می باشند و با بودن یکی از افراد آن طبلقه وراث طبقه بعد ارث نمی برند. اشخاصی که بموجب نسب ارث می برند سه طبقه اند( ماده 862 ق- م )

طبقه اول

( حقوق اساسی )شاهزادگان طبقه اول عبارتند ازپسر و برادر وعموی پادشاه. ( مدنی- فقه) در باب ارث طبقه اول از وراث نسبی دو گروهند که با هم ارث می برند: الف- پدرومادر متوفی. ب- فرزندان متوفی تاهر قدر که بطرف پائین رود ولی با بودن یکنفردراین مرتبه سایر افراد مرتبه های پائین تر ارث نمی برند بقاعده الاقرب یمنع الا بعد( ماده 862 قانون مدنی)

طبقه دوم

(قانون مدنی - فقه) در باب ارث طبقه دوم از وارثان نسبی دوگروهند که باهم ارث می برند: الف- اجداد و جدات میت هرچه بالا روند با رعایت قاعده الاقرب یمنع الابعد. ب- اخوه و اخوات میت و سپس اولاد آنها هرچه پائین روند با رعایت قاعده الاقرب یمنع الا بعد. ( ماده 962 قانون مدنی ) تا یکنفرازطبقه اول هست طبقه دوم ارث نمی برند وتا یکنفرازطبقه دوم هست طبقه سوم ارث نمی برند.

طبقه سوم

( قانون مدنی- فقه) در باب ارث طبقه سوم از وارثان نسبی دوگروهند که باهم ارث می برند: الف - عموها وعمه های متوفی. ب- دائی ها وخاله های او. اگراین چهارصنف نباشند اولاد آنان تا هرجاکه پائین رود بارعایت قاعده الاقرب یمنع الابعد ارث می بروند مگر در مساله اجتماع عموی ابی و پسر عموی ابوینی (ماده 936 قانون مدنی) طراز اول ( حقوق اساسی )اصطلاح متداول اوائل مشروطه که به پنج نفرازمجتهدان مطلع بمقتضیات عصرگفته می شد که بموجب اصل اول متمم قانون اساسی پیش بینی شده و وظیفه آنان تشخیص قوانین مخالف شرع بود تا تصویب نشود.

طرح plan

(حقوق اساسی) حقی که بموجب آن وکیل یا سناتور می تواند پیشنهادی به مجلس دهد که در صورت تصویب مجلس عنوان قانون خواهد یافت. بیشتر بخود این پیشنهاد طرح گفته میشود. اگر طرح متضمن پیشنهاد تصویب قانون باشد بآن طرح قانونی گویند. اگرپیشنهاد مذکور را افراد عادی بدهند طرح عادی نامیده می شود. و اگر دولت بدهد لایحه نامیده می شود. از نظراقتصادی نموداری است ازآنچه که باید بفعلیت درآید. ونیزتصمیمات متخذه برای اجراء یک پروژه را گویند.

طرح عادی

رک. طرح

طرح قانونی

رک . طرح

طرف

( فقه )درحقوق جزای اسلام به اعضاء و جوارح وحواس گفته می شود مانند تجاوز به حس سامعه یا بینائی که تجاوزباطراف محسوب است. طرف درمقابل جان است.

طرف دعوی واقع شدن Ester

( دادرسی )یعنی مدعی یا مدعی علیه قرار گرفتن دریک دعوی.

طرفین عقد

(مدنی- فقه )الف- کسیکه ایجاب را عرضه می کند و آنکه قبول میکند خواه هریک ازطرفین یکنفر باشد یا بیشتر. ب- درمعنی عام شامل هریک ازطرفین عقد و قائم مقام قانونی آنها می باشد.

طرق اثبات Procedees de la preuve

( دادرسی )ادله ای که قانون آنها را وسیله اثبات دعاوی ویا وقایع خارجی از قبیل مالکیت که ازنظر اجراء مقررات ثبتی به وسائل مخصوصی طبق آئین نامه قانون ثبت احراز میشود قرارداده است مانند اسناد - اقرار- شهادت- قسم و معاینه محل وغیره.

طرق استنباط

( فقه)هرقاعده که شناختن واستعمال آن برای استنباط حقوقی یا قضائی درموارد اجمال یا سکوت یا تعارض قوانین بکار رود طریق استنباط نامیده می شود مانند قواعد عام و خاص- قاعده وارد مورد اغلب قاعده غلبه ومانند اینها. استعمال دائمی قواعد وابزار و طرق استنباط موجب یکسانی و استواری اظهار نظر در مسائل حقوقی وقضائی است وتمرین دراین کار ایجاد قدرتی درذهن می کند که بکمک آن مشکلترین مسائل این علم و فن قابل حل است.