contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف و

وابستگان دادگستری

کسا نیکه شغل آ نان فر ا هم آوردن تسهیلات و معاونت متصدیان دادگاه و دادسرا (دراجراء وظیفه آنان )و معاونت اصحاب دعوی در دعاوی ووصول و ایصال محکومبه است، خواه مستخدم دولت باشند (ما نندکارمندان دفتری و ماموران اجراء و ا بلاغ) خواه نه مانند وکیل دادگستری وکارشناس وسردفتر ان ودفتریاران اسناد رسمی.

وابسته

در سفارتخا نه ها به مأموری گفته میشود که تازه وارد کارشده و بپایه دبیری نرسیده است.

وابسته تجارتی

( بین الملل عمومی) نماینده فنی منصوب از طرف وزارت خارجه نزد نماینده سیاسی یاکنسول برای بررسی وضع بازرگا نی و اقتصادی کشور محل ماموریت بمنظورکمک بتوسعه تجا رت خارجی کشورخویش و دادن اطلاعات لازم و سودمند باتباع کشور خود در امور بازرگانی.

وابسته سفارت

( بین ا لملل عمومی) عضو سفارت که ازحیث رتبه در میان کردیپلماتیک در درجه ادنی است و از طریق مسا بقه استخدام میشود و نزد یک سفارتخا نه یا نمایندگی یک دولت ا نجام وظیفه می کند. ( رک . نمایندگی)

وابسته نظامی

(بین الملل عمومی) افسری است زمینی یا بحری منصوب از طرف دولت متبوع خود دریک سفارتخا نه یا نمایندگی ( رک. نمایندگی) برای آگاهی از وضع جنگی یا بحری محل ماموریت خود ودادن ا طلاعات لازم بدولت متبوع خویش. از مصونیت سیاسی برخوردار است.

واجب

(فقه) هرچه که امرحتمی بآن شده باشد واجب نامیده میشود در مقابل آنچه که نهی از آن شده باشد( حرام )و مستحب و مکروه و مباح استعمال میشود.

واجب تبعی

(فقه) واجب غیری (رک. واجب نفسی) دوقسم است: یک- واجب تبعی- واجبی که مستقیمأ مورد تکلیف قرار نگرفته باشد نظیرتهیه صورت جلسات برای رسیدگیهای دادگاه. علامت آن این است که مکلف میتواند توسط دیگران آن را انجام دهد لذا بجای رئیس ومنشی دادگاه یکی از اصحاب دعوی یا وکلاء یا عابرالسبیل میتواند تقریرات رئیس دادگاه را درصورتجلسه بنویسد (بند سوم ماده 136 مکرر آئین دادرسی کیفری). دو- واجب توصلی- واجبی که مستقیمآ مورد تکلیف قرارگرفته است ومکلف باید شخصأ آن را انجام دهد مانند تحقیقات مقدمه رسیدگی در ماده 358 دادرسی مدنی.

واجب تخیری

( فقه) هرگاه مورد تکلیفه مقنن، متعدد بوده و مقنن ا نجام دادن یکی ازآنها را ( بانتخاب مکلف) بخواهد آن واجب را واجب تخیری گویند. در سوالات امتحانی که دانشجو مکلف بنوشتن یک سوال از چند سوال معین که باو داده شده میشود درمعرض واحب تخییری قرارمیگیرد.

واجب ترتبی

(فقه) هرگاه دویا چند واجب برای تأمین یک هدف منظور شود و آن واجبات شدت و ضعف داشته باشند ومکلف، مامور با نجام دادن واجب شدید باشد ودرصورتعدم توانائی( بجهتی از جهات )مختار در انجام دادن واجب خفیف گردد این واجبات را واجبات ترتبی نامند (مانند واجب ترتیبی درما ده 152 دادرسی مدنی ) غا لبأ واجبات تخییری و واجبات ترتبی در هم میآمیزند.

واجب تعیینی

( فقه )هرگاه یک یاچند موضوع، مورد تکلیف قانونی قرارگیرد و شخص مکلف با نجام همه آن ها باشد واراده واختیاری در ا نجام دادن یکی از چند تکلیف نداشته باشد این تکلیف (یا تکالیف) را واجب تعیینی نامند مثل اینکه دریک ورقه امتحا نیه یک سؤال بدهند ویا چند سوآل بدهند و ودانشجو را مکلف بنوشتن همه آن سوالات کنند. ( رک. واجب تخییری )

واجب توصلی

رک. واجب تبعی

واجب عینی

( فقه )امری که مخا طب آن، فرد یا افراد معینی از جامعه باشند مانند تکلیف خدمت نظام وظیفه که از واجبات عینی است. در مقا بل وا جب کفائی استعمال میشود.

واجب غیری

رک. واجب نفسی

واجب کفائی

(فقه) امری که بهمه افراد جامعه متوجه است ولی همین قدرکه یکنفرآنرا اطاعت کند تکلیف از دیگران ساقط است. فرضأ تکلیف بپرداخت ما لیات متوجه همه مشمولان مالیات ایست- لی اگریکنفر یا چندنفر تبرعا تمام بودجه کل کشور را بپردازند این تکلیف از دیگران ساقط میشود. این مثال در اشل محدودتر برای بودجه مصوب انجمن یک شهر بواقعیت نزدیک میشود (ما ده 77- 257 آئین دادرسی کیفری ).

واجب مشروط

(فقه) واجبی که شرط خاصی برای توجه آن به مکلف لازم داشته باشد (علاوه بر رشد و عقل و توانا ئی و علم مکلف که شرایط عمومی تکلیف است) مانند خدمت نظام وظیفه که ذکور بودن شرط مخصوص توجه این تکلیف است ویا تادیه مالیات که تمکن شرط خاص آن است.

واجب مضیق

( فقه )هرگاه وقت انجام دادن یک تکلیف قانونی بقدر انجام دادن آن بوده یا ا نجام دادن آن تکلیف فوری باشد آن واجب را واجب مضیق گویند( ما نند تکلیف ماده 775 دادرسی مدنی).

واجب مطلق

( فقه )واجبی که شرط خاص برای توجه آن به مکلف وجود نداشته باشد یعنی رشد و عقل و توانائی و علم بقانون، کافی برای توجه تکلیف باشد. ( رک. واجب مشروط)

واجب معلق

( فقه) واجبی که ازنوع واجب مطلق یا مشروط است اما ازطرف مکلف ا نجام دادن آن موکول بوجود شرطی درآینده است. مانند اطاعت امر خلاف قا نون آمر قا نونی که موکول است بقبول کتبی مسئو لیت آن از طرف آمر قانونی. ( رک. امر آمر قانونی)

واجب مؤسع

(فقه) هرگاه وقت انجام دادن یک تکلیف قانونی بقدر انجام دادن آن نباشد یعنی بیشتر باشد ویا انجام دادن تکلیف فوری نباشد و زمان موسعی برای آن مقرر شود آن را واجب موسع گویند ما نند تکلیف ماده 152 دادرسی مدنی.

واجب نفسی

( فقه) هرگاه موود تکلیف ذاتأ و خود بخود (در درجه اول) مطلوب مقنن و مورد نظر او باشد واجب را نسبت بآن تکلیف، واجب نفسی گویند مانند فصل خصومت در دعاوی که تکلیف قضات است. اماتحقیقات مقدماتی (ماده 358 دادرسی مدنی) که آنهم از تکالیف تبعی دادرسان است واجب غیری است یعنی وجوب چنین تحقیقاتی خود بخود مورد نظر وتوجه نیست بلکه برای چیز دیگری است که اسم آن فصل خصومت است. واجب نفسی باید حتمأ بمباشرت شخص مکلف به صورت گیرد. (رک. واجب تبعی)