ترمینولوژی
حرف ن
نائب
در معانی ذیل بکار رفته است: الف- کسیکه در امر مخصوصی ازطرف شخصی که واجد صلاحیت است به اواختیار خاصی داده می یشود ما نند وکیل که درحدود وکالت، اختیار خاصی دارد. ( رک. نیابت ) کلمه delegue درحقوق مدنی فرانسه اخص از نائب در حقوق مدنی ما و فقه اسلامی است زیرا درحقوق مدنی فرانسه اصطلاح بالا بکسی اطلاق میشود که بدستور ثالثی بنفع دیگری فعلی ویا تعهدی می کند مثل اینکه خریدار مال غیر منقولی ثمن آنرا بدستور بایع به دیگری که ازبایع طلب دارد بدهد یا تعهد پرداخت ثمن را بآن شخصی که او را delegataire می نامند بکند. منوب عنه را در این مورد deleguant نامیده اند. ب- رک. محله
نائب السلطنة
(حقوق اساسی) کسیکه به نیابت از طرف پادشاه و در حدود قانون اساسی امور سلطنت را انجام میدهد (اصل 38- 40 متمم قانون اساسی).
نائب عام
رک. نیابت عامه
نائب الحکومه
نماینده وزارت کشور در بخش را سابقا نائب الحکومه می گفتند و فعلا بخشدار می نامند (ماده 208 مکرر قا نون جزا و ماده هشتم قانون اعسار 1313). رک. حکام
نائب الغیبه
( فقه) مجتهد جامع شرائط فتوی که در غیبت امام دوازدهم شیعه برطبق مقررات شرعی ا نجام وظیفه کند.
ناحیه
در لغت بمعنی جانب است و دادسرای ناحیه یعنی دادسرائی که مامور رسیدگی بامور مربوطه در یک جانب معین از شهر معین است ناحیه ثبتی هریک ازواحدهای ارضی بعد از تقسیم یک حوزه اداره یا دائره ثبت راناحیه ثبتی گویند( ماده 9-10 قانون ثبت 1310). در ماده 10 آئین نامه قانون ثبت( پس از مقایسه مدلول آن با مدلول ماده 9 قانون ثبت 1310 )معلوم است که مقنن از ناحیه ثبتی تعبیر به قطعه ثبت عمومی می کند ودر ماده نهم آئین نامه مذکور ازاین قطعه تعبیر به بخش هم کرده است و بخشنامه ثبتی 7980 مورخ 1-7-18 هم مؤید همین نظر است.
ناخدا
سرهنگ نیروی دریائی است.
ناخدا دو
سرهنگ دوم بحری است.
ناخدا سه
سرگرد بحری است.
ناخدا یک
سرهنگ بحری است.
نادر
رک. خبر شاذ
ناسخ
رک. نسخ قانون
ناسخ و منسوخ
( فقه) درعلم درایه دوحدیث یاچند حدیث را گویند که برخی ناسخ برخی دیگر باشد.
ناسیونالیسم
عنوان ایدئولوژی یا احساسا تی که محرک خاطرات و اوصاف ملی و اندیشه های مشترک ملت است وگاهی ازآن برترین ارزش ملی ساخته وپرداخته میشود.
ناشز
( مدنی- فقه) شوهری که حقوق ناشی از نکاح را که برای زوجه حاصل شده ایفاء نکند این حقوق عبارت است از دادن نفقه وکسوه و حسن سلوک.
ناشزه
( مدنی - فقه) زوجه ای را گویند که حقوق ناشی از نکاح را که برای زوج حاصل شده ایفاء نکند. در مقابل ناشزه لغت مطیعه (فرمانبر) بکار می رود. نشوز زوجه اختصاص به مخالفت در امر وقاع ندارد بلکه نشوز به همه اموری که شرعا بر زوجه در مقابل زوج واجب میباشد ناظر است.
ناصبی
رک. نصب
ناظر
درلغت بمعنی نگاه کننده است. دراصطلاح به شخصی گویند که عمل یا اعمال نماینده شخص یا اشخاصی را مورد توجه قرار داده و صحت و سقم آن عمل یا اعمال را به مقیاس معینی که معهود است می سنجد و برای این کار اختیار قانونی داشته باشد (مستفاد از ماده 428 قانون تجارت) در اصطلاحات ذیل بکار رفته است.
ناظر استصوابی
( مدنی )این اصطلاح از ماده 78 قا نون مدنی بدست میآید. تصویب در این ماده اختصاص به رد و قبول ندارد بنابراین حتی در مواردی که رد و قبول مفهوم ندارد نیز ناظر مذکور صلاحیت دخالت دارد بنابراین اگر متولی که ناظر استصوابی بر او گماشته اند در دعوی وقف طرف دعوی باشد ابلاغ اوراق دعوی به ناظر مذکور لازم است چه غرض از تصویب ناظر وقف حمایت از منافع موقوفه است و لازمه آن این است که اوراق دعوی به متولی و ناظر استصوابی ابلاغ شود وماده 1235 قانون مدنی نفی صلاحیت ناظر مزبور را دراین مورد نمی کند زیرا آن ماده وارد مورد اغلب است. لکن چون صلاحیت ناظر مذکور در طول صلاحیت متولی است( و ناظر و متولی مانند دو وکیل یک مدعی نیستند) باید اختیار تصویبی ناظر بحداقل ممکن تنزل کند یعنی همین قدر که مصالح مورد نظارت را تامین کند بنابراین قیاس اقتضاء می کند که ماده 141 آئین دادرسی مدنی در حق ناظر استصوابی اعمال شود وماهیت تصویب و استصواب بهمین مقدار محقق میشود و زائد بر این مقدار ضرورت ندارد. جامع درقیاس ناظر استصوابی به دادستان همان اختیار تصویبی است که دادستان هم آن اختیار را در حد بسیار وسیعی دارا می با شد چنانکه در مواد 1237- 1241-1242 قانون مدنی دیده میشود.
ناظر اطلاعی
( مدنی) ناظری است که اعمال نماینده باید با اطلاع او باشد و عدم تصویب او خدشه بعمل نماینده وارد نمی کند (ماده 78 قانون مدنی) ومیتواند از طریق اعلام تخلف کسیکه ناظر بر او است به دادگاه نظارت خود را کاملا عملی سازد.(رک. ناظر)