ترمینولوژی
حرف د
دارائی
(مدنی) الف - این اصطلاح را درمقابل Patrimoine نهاده اند وبه مجموع اموال و مطالبات و دیون گفته میشود. ب- به مالیه Finance و وزارت دارائی و ادارات دارائی گفته میشود.
دارائی مثبت
(مدنی) به اموال ومطالبات گفته میشود. درمقابل دارائی منفی استعمال شده است.
دارائی منفی
(مدنی) بدیون (درمقابل اموال ومطالبات مدیون) گفته میشود. توصیف دارائی به ((منفی)) با توجه بمعنی لغوی دارائی (که از داشتن سرچشمه میگیرد) کمی نامناسب بنظر می رسد.
دارائی نامرئی
(مدنی) آن قسمت از دارائی شخص که خارج از ردیف محسوسات باشد مانند حق خیار وحق شفعه وحق سر قفلی و امتیازات و جز اینها (ماده 29 اساسنامه شرکت سهامی چاپخانه وزارت اطلاعات) رک. درآمد
دارا شدن بلاجهت
(مدنی) به موارد ذیل اطلاق میشود: الف - انتقال مال کسی بدیگری بدون سبب قانونی مملک. مثلا برنده در قمار دارا شده بلاجهت است. ب- کسی که بدون جهت مال غیر را بعنوان مالک در اختیار خود آورد این را هم دارا شده بلاجهت می گویند چنانکه غاصب و سارق از این نوع هستند. در همین معنی درفقه اکل مال بباطل بکار رفته است. (رک. اکل مال بباطل)
دارا شدن غیرعادلانه
(مدنی) بمعنی دارا شدن بدون جهت و اکل مال بباطل است (رک. اکل مال بباطل و دارا شدن بلاجهت).
دارالشرک
(فقه) به کشورها غیر اسلامی گفته میشود مشروط براینکه اهل آنها متدین بیکی از ادیان مسیح و یهود و زرتشت نباشند. این معنی اخص از دارالکفر ودارالحرب است. (رک. دارالکفر- دارالحرب)
دارالشوری
اصطلاح قدیمی وبمعنی مجلس شورای ملی است (رک. مجلس شورای ملی)
دارالشورای ملی
اسم قدیمی مجلس شورای ملی است (ماده 12 قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستور العمل حکام - مصوب 1325 قمری)
دارالاسلام
(فقه) قلمرو حکومت اسلام را گویند که درصدر اسلام آنرا دارالهجره هـم می گفتند. درمقابل دارالحرب و دارالشرک و دارالکفر بکار رفته است.
دارالحرب
(فقه)کشورهای غیر اسلامی را می گفتند. درهمین معنی می گویند: هجرت به دارالحرب حرام است یعنی طبق اصل کلی مسافرت مسلمان بکشورغیر اسلامی ممنوع است مگر اینکه ضرورت (ازقبیل سفارت - تحصیل علم و غیره) اقتضاء کند.
دارالحکومه
(حقوق اداری) اسم قدیمی بلدیه ها و فرمانداری ها است. (ماده واحده قانون واگذاری اراضی و ابنیه دولتی به بلدیه ها مصوب 16 بهمن 1307 شمسی)
دارالخلافه
شهری که مقر حکومت مرکزی است مانند تهران نسبت به ایران (ماده 195 قانون تشکیل ایالات و ولایات مصوب 1325 قمری) این اصطلاح درکشورهای اسلامی از قدیم بکار می رفت و مقصود از خلافت جانشینی نسبت به رسول اکرم (ص) بوده است (رک. امامت) ولی بعدها این اصطلاح بمعنی مقر حکومت مرکزی بکار رفته است چنانکه در اصل 49 قانون اساسی هم استعمال گردید.
دارالکفر
(فقه) کشوری که سکنه آن مسلمان نباشند. درهمین معنی دارالحرب هم بکار رفته است. درمقابل آنها دارالاسلام بکار می رود.
دارالهجرة
(فقه) بموجمب قانون شرع هرکافری که دین اسلام قبول کند باید از کشور خود به قلمرو اسلام هجرت نماید بهمین سبب قلمرو اسلام را دارالهجره نامیده اند.
دارنده چک
(تجارت) کسی که چک در وجه اوصادر شده یا بنام اوپشت نویسی شده (ولو بامضاء) یا حامل چک (در مورد چکهای دروجه حامل). قانون صدور چک سال 1344.
داروغه
در لغت مغولی بمعنی صدر و رئیس است مانند داروغه فراشخانه وداروغه محاسبات و درمعانی ذیل بکار رفته است: الف - بمعنی حاکم (حکمران) ب - حاکم پایتخت ج - میرعسس یا رئیس گشتی ها (پاسبانان شهر) (شبروان را آشنائی ها است با میرعسس) د - درعصر صفویه عضو رسمی که زیرنظر دیوان بیگی کار میکرد و شاید بنحوی سمت قضائی داشت و گویا نظیر ضابطین دادگستری بود. ه - منشیان بزرگ ادارات که سمت ریاست منشیان را داشتند.
داعی
(مدنی- فقه) فکری که قبل از اقدام به یک عمل حقوقی در ذهن اقدام کننده خطور کند ولی در مقام قصد انشاء اظهار نشود. غالبا بجای داعی لغت غرض را بکار می برند. (رک. غرض)
دالانداری
وجهی که سرایداران کالاهای بازرگانی مطابق عرف بازرگانی دریافت میدارند. اصطلاح تفصیلی آن ((حق دالانداری)) است.
دانشسرای عالی
مؤسسه ای است مستقل و دارای شخصیت حقوقی و تحت نظر مستقیم وزیرفرهنگ اداره میشود وبودجه آن جداگا نه تنظیم و بوسیله وزیر فرهنگ پیشنهاد و در بودجه کل کشور منظور می گردد و کار عمده آن تربیت دبیراست (ماده 1- 10 قانون راجع به سازمان و استقلال دانشسرایعالی مصوب 13- 9- 38)