ترمینولوژی
حرف د
درآمد Revenu
(مالیه) استفاده جنسی یا نقدی که شخص در سال از سرمایه یا معلومات یا نیروی کار خود کند و قابل تقویم بپول باشد. بهمین معنی دراصطلاح ((مالیات بر درآمد)) بکار رفته است. درآمد در مقابل سرمایه Capital بکار می رود و شامل بهره ملک (مانند مال الاجاره واجرت مزارعه و بهره مضاربه و هرنوع عائدی منظم که ناشی ازکاری نباشد rente) و نیز شامل استفاده کارفرما از بکار انداختن سرمایه و درآمدهای کار (مانند مزد خدمات وحقوق و مواجب و حقوق تقآعد و پانسیون ها) میشود. در بیان ماهیت در آمد گفته اند : Ce Qu on Peut depenser sans .s, appauvrir یعنی در آمد چیزی است که میتوان آن را خرج کرد بدون اینکه لطمه ای بسرمایه بخورد بنابراین سرقفلی و حق الامتیاز و مانند اینها جزء دارائی وسرمایه است نه جزء درآمد. ومطالبه مالیات از فروش سرقفلی معنی ندارد. چنانکه ماده 29 اساسنامه شرکت سهامی چاپخانه وزارت اطلاعات (شماره5973 روزنامه رسمیمورخ 3-6-44) سر قفلی و امتیازات را رسمآ از ردیف درآمد خارج و جزء سرمایه و دارائی محسوب داشته است. (رک. دارائی نامرئی)
درآمد اتفاقی
(مالیه) هردرآمدی که بصورت غیر مستمر و اتفاق( اعم ازاینکه مترقب بوده باشد یا نه) بدست آید مانند پاداش - جایزه - حق السهم کاشف قاچاق- حق تألیف غیر مستمر.
در آمد انتفاعی دولت
(مالیه) درآمدهائی است که دولت بر اثر فعالیت های مختلف (کشاورزی - مالی- تجاری وصنعتی) بدست می آورد و جزء اعمال تصدی دولت محسوب و مشمول مقررات عمومی کشور است
درآمد مقدماتی
(ثبت اسناد و املاک) بمعنی وجوه مقدماتی است. (رک. وجوه مقدماتی)
درجه
بمعنی مرتبه وپایه است. در اصطلاحات ذیل بکار می رود.
درجه جرائم
(جزا) درجه بندی جرائم از لحاظ شدت و ضعف را گویند که تابع مستقیم درجه بندی مجازاتها است. (رک. درجه مجازاتها)
درجه دادگاه
(دادرسی) ترتب مراحل رسیدگی دادگاههای هم صنف و هم نوع را گویند مثلا درمیان صنف دادگاههای مدنی و نوع دادگاههای عمومی دادگاه شهرستان درجه نخستین است و دادگاه استان درجه دوم رسیدگی ماهوی را انجام میدهد. (رک. صنف دادگاه - نوع دادگاه)
درجه قرابت
(مدنی – فقه) وضع خاصی است که ازمقایسه منشاء یک نسل با آن نسل انتزاع می شود مثلا فرزند که با پدر مقایسه شود درجه قرابت فرزند نسبت بپدر درجه اول است، و درجه قرابت نواده که نسل دوم است نسبت بجد درجه دوم است. ماده 1032 قانون مدنی. (رک. قرابت)
درجه مجازاتها
(جزا) مجازاتها را بحسب ضعف و شدت باین شرح درجه بندی کرده اند: الف - مجازات جنایت اشد از مجازات جنحه وخلاف است. ب - مجازات جنحه اشد از مجازات خلاف است. سلسله مراتب بین مجازاتهای بالا را نوع مجازاتها نامند و نوع جرائم تابع نوع مجازاتها است یعنا ماهیت حقوقی جنایت اعتباری محض است و بنوع مجازات خود بستگی دارد. ج- میان کیفرهای جنائی آنکه حین ضبط در قانون جلوتر ذکر شده اشد است مانند حبس موقت با اعمال شاقه نسبت به حبس مجرد (ماده هشت قانون مجازات عمومی) اصطلاح درجه مجازاتها را در این نوع از سلسله مراتب بکار میبرند. و درجه جرائم هم تابع آن است. د - از دوکیفر همنوع و هم درجه آنکه حداکثرش بیشتر است اشد است وآن جرم را هم جرم اشد گویند. هـ - از دوکیفر همنوع و هم درجه که حداکثرآنها هم برابر باشد آنکه حداقلش بیش است مجازات اشد است. و- اگر دوکیفر از چهار جهت بالا (در فقره هـ )مساوی باشند آنکه مجازات تبعی دارد اشد است. (رک. مجازات تبعی)
درخواست Demande
(دادرسی) در لغت تقاضا را گویند در اصطلاح نوشته ای است که درآن چیزی ازمراجع قضائی خواسته شود مانند درخواست های امور حسبی که بجای دادخواست در امور ترافعی قرار دارد. (رک. دادخواست)
درخواست اصلی
(دادرسی مدانی) درخواست اساسی و اولیه مدعی را درعرضحال درخواست اصلی گویند. درمقابل درخواست تبعی بکار میرود. (رک. درخواست تبعی)
درخواست تبعی
(دادرسی مدنی) در خواستی است که ضمیمه درخواست اصلی است و هدف ثانوی مدعی را تشکیل میدهد. بهر غرضی که درخواست ثانوی مورد پیدا کند میتوان درخواست ثانوی کرد چنانکه خریدار در دادخواست مطالبه تسلیم مبیع کند و احتمال دهد که بایع بجهتی مدعی بطلان عقد شود در اینصورت بطور طبیعی درخواست می کند که اگر دادگاه بجهت باطل شمردن بیع حکم برد مبیع بمشتری نمیدهد حکم برد ثمن (که بایع اخذ کرده است) بمشتری بدهد. این نمونه را نباید با درخواست احد امرین (که موجب عدم تنجز خواسته است) اشتباه کرد زیرا درمانحن فیه تقاضای دو چیز در سلسله طولی قرار دارد و هریک از دو چیز معین و منجز است ولی در تقاضای احد امرین آن دو امر در عرض هم وجود دارند و موجب عدم تنجز میشوند.
درک
(بفتح اول و ثانی) بمعنی شر و ضرراست و در اصطلاحات ذیل بکار رفته است:
(ضامن) درک
(مدنی- فقه) کسیکه ضمان درک علیه او وجود دارد (رک. ضمان درک)
(ضمان) درک
(مدنی- فقه) مسئولیت بایع نسبت به ثمنی که گرفته است در صورتیکه مبیع مال غیردرآید معنی مسئولیت مزبور این است که بایع باید ثمن را بمشتری رد کند. عین همین مسئولیت را مشتری درمقابل بایع نسبت بمبیعی که گرفته است دارد یعنی اگر ثمن مال غیر درآید مشتری باید مبیع را ببایع رد کند (شق دوم ماده 362 ق – م) ضمان درک از مصادیق ضمان ناشی از قرارداد است. (فقه) هرگاه درعقدی خیاری باشد ومال بعد ازعقد تلف شود و صاحب خیار بعد از تلف مال مزبور اخذ بخیار نماید در اینصورت من علیه الخیار باید مثل یا قیمت مال تلف شده را بدهد و مال خود را از صاحب خیار بگیرد. ضمان من علیه الخیار را در این مورد ضمان درک میگویند و آنرا ضمان جعلی هم می نامند. این ضمان ناشی از قرارداد نیست. برخی این ضمان را از ملاک ماده 286 ق- م استفاده میکنند.
درم
هر پنج درم یک غاز است و هرصد غاز یک پناباد است و هرپنا باد دهشاهی است و پناباد سیزده نخود است. درهم غیراز درم است. و درم را شانزده قیراط گرفته اند دربعضی از ولایات بجای درم سیر استعمال می کنند و پنج سیر پنج درم است و بیست و پنج درم مساوی هشتاد مثقال صیرفی است (رک. مثقال صیرفی)
در وجه
این عبارت که بصورت مضاف استعمال میشود مانند (در وجه علی بپردازید) مضاف الیه آن، گیرنده پول است. انتقاد - اصطلاح مزبور مرکب از کلمه (در) و (وجه) است و در ترکیب آن رعایت تناسب با معنی لغوی نشده است. و امثال اینگونه ترکیبات نامناسب به لطف زبان خلل وارد می کند.
درهم
(فقه) کلمه فارسی است و مسکوک نقره را گویند. هردرهم دوازده نخود وسه پنجم نخود است. وزن و قیمت آن بحسب اعصار و امصار فرق کرده است چنانکه گاهی ده درهم شش مثقال بوده است. گویند در زمان عبدالملک مروان هر ده درهم برابر وزن هفت مثقال قرار داده شد (هر درهم برابر شش دانق) و هر درهم برابر وزن 50 حبه و دو پنجم حبه جو بود یعنی یکدرهم برابر هفت دهم مثقال بود (و بحسب دینار، وزن یکدرهم ، نصف دینار ویک پنجم دینار بود.) گویند در زمان پیغمبر (ص) یک درهم شش دانق بود و در زمان بعضی از امامان (ع) پنج دانق و سپس چهار دانق و دو سبع دانق شد ولی بعضی گفته اند که در زمان پیغمبر در هم هشت دانقی و درهم چهار دانقی هر دو رواج داشته است. و بهرحال درهم شش دانقی را درهم شرعی و درهم اسلامی و درهم مشهور گفته اند. حساب درهم شرعی بخردل 72 حبه است. درهم شرعی درمقابل درهم بغلی (رک. درهم بغلی) و درهم طبری (رک. درهم طبری) گفته شده است.
درهم اسلامی
(فقه) بمعنی درهم شش دانقی است. (رک. درهم)
درهم بغلی
(فقه) بغلی بفتح اول و سکون دوم اشهر است. یکی از سران یهود بنام رأس البغل آنرا در ارومیه ایران سکه زد. بعضی آنرا بفتح اول و دوم و تشدید لام تلفظ می کنند و بغل شهری بود در یک فرسنگی بابل. این درهم در عهد پیغمبر(ص) بود و برابر است با یک درهم و ثلث درهم (هشت دانق) درمقابل درهم طبری بکار می رود (رک. درهم طبری) درهم بغلی را درهم عبدیه هم گقته اند و رنگ آن سیاه بود بعضی درهم بغلی را چهار دانق و درهم طبری را هشت دانق ضبط کرده اند.