ترمینولوژی
حرف ر
رشد
(فقه – مدنی) کیفیت نفسانی است که دارنده آن میتواند نفع و ضرر (در رشد مدنی) یا حسن و قبح (در رشد جزائی) را تشخیص دهد چنین کسی را رشید گویند. فاقد این وصف اگر بحد جنون نرسد وصغیر نباشد سفیه خوانده میشود و صفت او را سفه گویند. در فقه نصی در تعریف رشید و سفیه (با غیررشید) نیست. (رک. سفه)
رشد جزائی
(فقه) درمقابل رشد مدنی بکار می رود و ماخذ آن تشخیص حسن و قبح اعمال است و چون انسان اول بد و خوبی را تمیز میدهد و بعد نفع وضرر را بنابراین حجر مدنی ملازمه ای با حجر جزائی ندارد ولی حجر جزائی حتمأ مستلزم حجر مدنی است زیرا هرکس بد وخوبی را تمیز نمیدهد نفع وضرر را هم تمیز نمی دهد چه بد بمعنی عام شامل ضرر هم می باشد وخوب بمعنی عام شامل نفع.
رشد مدنی
(مدنی- فقه) رشد مدنی بماخذ تشخیص نفع و ضرروداد وستد درست، سنجیده میشود جز درمورد نکاح که بماخذ قابلیت صحی برای ازدواج باید حساب شود. رشد جزائی بماخذ تشخیص حسن وقبح اعمال است.
رشوه
(جزا) دادن مالی است به مامور رسمی یا غیر رسمی دولتی یا بلدی بمنظور انجام کاری ازکارهای اداری یا قضائی ولو اینکه آن کار مربوط بشغل گیرنده مال نباشد. خواه مستقیما آن مال را دریافت کند ویا بواسطه شخصی دیگرآنرا بگیرد (این شخص واسطه را در فقه رایش گویند و دهنده مال را راشی نامند وگیرنده مال را مرتشی خوانند) فرق نمی کند که گیرنده مال توانائی انجام کاری را که برای آن رشوه گرفته داشته باشد یا خیر و فرق نمی کند که کاری که برای راشی باید انجام شود حق او باشد (برطبق قانون باشد) یا نه (ماده 139- 140- 147 قانون مجازات عمومی) شرط تحقق رشوه تبانی و توافق گیرنده و دهنده بر دادن و گرفتن رشوه است. بر هدیه ای که برای تحبیب و جلب قلوب داده میشود عنوان رشوه صادق نیست هرچند که قباحت آن قابل انکار نیست و ذاتا قبیح است (ماده 14- 148 قانون مجازات عمومی)
رشید
(فقه – مدنی) کسیکه دارای وصف رشد است (رک. رشد). درمقابل غیر رشید یا سفیه استعمال میشود. هر رشیدی عاقل است ولی هر عاقلی رشید نیست زیرا عاقل ممکن است از نظرمدنی سفیه باشد. (رک. سفه)
(غیر) رشید
(مدنی - فقه) بمعنی سفیه است. (رک. رشد)
رضا
(مدنی – فقه) در لغت بمعنی موافقت و اختیار است و در اصطلاح در معانی ذیل بکار رفته است: الف - میل قلب است بطرف یک عمل حقوقی که سابقا انجام شده یا الان انجام میشود یا بعدا واقع خواهد شد. رضا هم بزمان گذشته هم بزمان حال و هم بزمان آینده تعلق میگیرد بر خلاف قصد انشاء که فقط بزمان حاضر تعلق میگیرد بهمین جهت ماهیت قصد انشاء با ماهیت رضا فرق حقیقی دارد وماده 190 ق- م هم این فرق را مورد قبول قرار داده است (رک. قصد انشاء) انتقاد - قصد انشاء عبارت است از((اعلام رضا بمنظور ترتیب اثر دادن بآن از تاریخ اعلام)) (رک. انشاء) و این در حقیقت یک قسم از رضا است که فقط تعلق بزمان حاضر پیدا می کند و از حیث ذات با رضا فرق ندارد فقط از حیث عوارض و خصوصیات، قسمی از رضا را تشکیل میدهد. ابداع قصد انشاء که ذاتأ مغایر با رضا باشد چیزی است که تقریبأ از دو قرن پیش در فقه آغاز شده است و دلیلی برآن نیست. ب- رضا درماده 199 ق - م که ازحقوق فرانسه گرفته شده است بمعنی بالا (که از فقه گرفته شده است) نیست بلکه رضا در ماده 199 عبارت است ازقصد انشاء ورضای بمعنی فقهی درحالت ترکیبی وبدون تمایز این دو از یکدیگر. بهمین جهت فرض رضای حاصل از اکراه در ماده 199 شده است وحال اینکه در فقه رضا با اکراه مانعة الجمعند وهیچوقت رضا ناشی از اکراه نمیشود (ماده 1070 ق- م )
رضای اظهار شده
(مدنی – فقه) رضائی که مقرون بقصد انشاء نباشد دو قسم است: الف - رضای اظهار شده مانند رضای مالک درموقع اجازه عقد فضولی. ب - رضای اظهار نشده که آنرا رضای فعلی باطنی هم مینامند وآن رضائی است موجود در قلب که هنوز بمرحله ابراز نرسیده است. (مراتب بالا فرع تغایر قصد انشاء و رضا است.)
رضای باطنی
(مدنی- فقه) رضای ابراز نشده را رضای باطنی گویند و آن دو قسم است: الف - رضای فعلی باطنی این رضا در قلب وجود پیدا کرده ولی ابراز نشده است. ب- رضای شانی باطنی - که عبارت است ازآمادگی نفس برای اظهار رضایت ولی بالفعل رضایت جود ندارد و این نوع رضا در روابط دوستان و اقربای نزدیک این قسم رضا را اذن فحوی وشاهد الحال هم مینامند.
رضای بدون قضد انشاء
(مدنی) رضای کسیکه مقرون بقصد انشاء نیست مانند رضای مالک در حین اجازه عقد فضولی. (مطلب بالا راجع بفرض تغایرقصد انشاء و رضا است).
رضای شانی باطنی
رک. رضای باطنی
رضای فعلی باطنی
رک. رضای باطنی
رضای معاملی
(مدنی- فقه) حداقل از رضا که قانون آنرا شرط نفوذ معاملات قرار داده است وآن رضای مضطر است (ماده 206 قانون مدنی)
رضای معلول
(مدنی) به رضای مغبون و مکره (بفتح راء) وکسیکه مورد تدلیس در معامله واقع شده است گفته شده است یعنی مقصود از عیب و علت فقظ غبن و اکراه وتدلیس است نه مطلق عیوب و علل.
رضای مقرون بقصد انشاء
(مدنی- فقه) مانند معامله مالک اهل در مال خود بدون اکراه. در اینصورت قصد انشای او مقرون برضا است بر خلاف رضای مالک درحال اجازه عقد فضولی که رضای او جدا از قصد انشای عاقد است و نیز رضای عاقد مکره پس از زوال اکراه و در هنگام اجازه عقد همینطور است. (مراتب بالا فرع تغایر قصد انشات و رضا است.)
رضاع
(فقه- مدنی ) ماهیت حقوقی رضاع از عناصری فراهم می آید که با اجتماع آن عناصر قرابت رضاعی هم حاصل میشود (رک. اقرباء رضاعی) عنصر اصلی آن انبات لحم و شدعظم است (که احرازآن دشوار است) و بجای این عنصربه تعداد دفعات شیر خوردن (پانزده شیرخوردن) و یا به زمان معینی از شیرخوردن (یکشبانه روز) اکتفاء کرده اند بشرط اینکه سایر خصوصیات هم جمع شود.
رضخ
(بفتح اول و سکون ثانی) در فقه سهمی است از غنیمت جنگی که بآن دسته ازشرکت کنندگان درجهاد که اختیار شرکت در جنگ را دارند بر حسب تعهد فرمانده لشکر (تعهد نسبت به سهم غنیمت) داده میشود مانند زنان و بندگان درمقابل کسانیکه ملزم بشرکت در جنگ هستند و سهم آنان بیشتر است و نص قانون سهم آنان را معین کرده است.
رطل
(بفتح اول وکسر آن) مأخوذ از کلمه Litra از اوزان قدیم است. درمعانی ذیل بکار رفته است:
رطل بغدادی
(فقه) دوازده اوقیه است و اوقیه (بضم اول وتشدید یاء) چهل درهم است گویند رطل درفقه اگر باطلاق و بدون قید ذکرشود رطل بغدادی است. (رک. درهم)
رطل عراقی
(فقه) وزن آن یکصدوسی درهم است. (رک. درهم)