ترمینولوژی
حرف ع
عقد عهدی
( فقه )عقدی است که نتیجه مستقیم آن، تکلیف قانونی طرفین یا یکطرف عقد است مثلا عقد بیع باین معنی یک عقد عهدی است زیرا بایع را قانونا مکلف بتسلیم مبیع و مشتری را مکلف بتسلیم ثمن می سازد( ماده 362 ق- م) اصالة اللزوم درعقود( ماده 219 ق- م ) وتعلیق و تنجیزعقود همگی مباحث مربوط بعقود عهدی است. اصطلاح بالا درمقابل عقد اذنی استعمال میشود( رک. عقد اذنی). ( مدنی )عقدی که نتیجه آن حصول حق دینی است مانند بیع کالی بکالی (رک. بیع کالی بکالی) این اصطلاح درمقابل عقد تملیکی بکار رفته است مثلابیع دراین اصطلاح یک عقد تملیکی است نه یک عقد عهدی ولی بحسب اصطلاح بالا بیع یک عقد عهدی محسوب است.
عقدعینی Contrat reel
(مدنی)عقدی است که تا موضوع عقد تسلیم نشود آن عقد واقع نمیگردد مانند عقد ودیعه.
عقد غائبین Contrat par correspondance
( مدنی) عقدی است که طرفین آن نتوانند باهم راجع بآن مذاکره ومکالمه کنند خواه بوسیله تلفن باشد خواه بدون آن. عقدی که تلگرافا انجام میشود عقد غائبین است. عقد غائبین در قرن ششم هجری مورد توجه فقهاء اسلام بوده است وآنرا بدو صورت تقسیم کرده اند: الف- ایجاب بتوسط نامه برای طرف فرستاده می شد. ب- ایجاب بتوسط قاصد برای ظرف ارسال می شد. محل وقوع عقد را دراین صورت مجلس اعلان قبول میدانستند وعقیده داشتند که قبل ازاعلان قبول، ایجاب کننده حق رجوع دارد: ( والکتاب کالخطاب وکذا الارسال حتی اعتبر مجلس بلوغ الکتاب واداء الرسالة... ویصح رجوع الکاتب والمرسل عن الایجاب الذی کتبه وارسله قبل بلوغ الاخر وقبوله سواء علم الاخر اولم یعلم. فتح القدیر- جلد 5- صفحه 79) بنابراین بحث عقد غائبین آنطور که معووف است ابداع حقوقدانان آلمانی نباید باشد ابداع آنان در مساله لزوم ایجاب قبل از اعلان قبول است که آنرا هم ضرورت زمان پیش آورده است وگرنه دلیل قاطعی برلزوم آن قبل از تالیف (( تاثیر اراده درحقوق مدنی )) بنظر نرسید (تاثیر اراده درحقوق مدنی- شماره 356 ببعد).
عقد غرر
(مدنی- فقه )عقدی است که در آن غرر محقق شود. ( رک. غرر)
عقد غیر تدریجی
( مدنی )یا عقد فوری - عقدی است که نتیجه آن بلافاصله پس از ایجاب وقبول حاصل میشود وحاجت بگذشتن زمان ندارد مانند عقد بیع که مالکیت بایع نسبت به ثمن و مالکیت مشتری نسبت به مبیع بلافاصله پس ازعقد محقق میگردد و بعکس اجاره است که تعهد ناشی از آن در طول مدت اجاره ادامه دارد.
عقد غیر تشریفاتی
بمعنی عقد رضائی است. ( رک. عقد رضائی )
عقد غیر تصویبی
( مدنی )عقدی که طرفین بطورآزاد و در شرائط متساوی راجع بارزش اقتصاد عوضین باهم مذاکره کرده و بتوافق رسیده باشند. درمقابل عقد تصویبی استعمال میشود. ( رک. عقد تصویبی )
عقد غیر معاوضی Contrat unilateral
( فقه) الف- عقدی است که فقط یکی از طرفین قصد انشاء می کند و دارای تعهد میشود و دیگری تعهدی ندارد مانند عقد عاریه و ودیعه وهبه غیر معوضه اصطلاح لاتین بالا فقط ناظر باین قسم است. ب- عقدی که درآن داد وستد از طرفین نباشد ولواینکه هردو طرف دارای تعهد باشند مانند عقد نکاح.
عقد غیر معوض Contart a titre gratuit
(مدنی) عقدی است که انتقال مال و یا قبول تعهد فقط ازیکطرف وبنفع دیگری صورت گیرد مانند وصیت تملیکی ازنظر کسانیکه آنرا عقد می دانند یا صلح بلاعوض این عقد را عقد تبرع هم می گویند.
عقدغیرمعین Contrat innomme
(مدنی)عقدی است که در قانون دارای عنوان معین نبوده و دارای مقررات اختصاصی مذکور درقانون نباشد.
عقد غیرمغابنه ای Contart commutatif
(مدنی)عقدی که حصول اثرآن موکول به برخورد و تصادف شانس نیست وغرر در آن وجود ندارد. دراصطلاح دیگرعقد محقق نامیده میشود. ( رک. غرر- عقد شانس - عقد محقق )
عقد غیر موجود
بمعنی عقد باطل است. (رک. عقد باطل )
عقد غیر نافذ
( مدنی- فقه )عقدی که بعلت صحت ارکان آن در ردیف عقود صحیح قرار داده شده است ولی بعلت پاره ای از نواقص مقنن آنرا متزلرل تلقی کرده و امضاء وتایید بعدی عاقد یا مالک یا ولی قانونی آنان آن عقد را به کمال میرساند و از حالت تزلزل خارج می کند مثلا عقد مکرره غیر نافذ است و عاقد مکره بعدا میتواند آنرا تایید کند وعقد فضولی غیر نافذ است و مالک میتواند بعدا آنرا تایید کند. عقد سفیه هم غیر نافذ است و ولی قانونی او میتواند آنرا امضاء و تنفیذ کند. عقدغیر نافذ برزخ بین عقد باطل وعقد صحیح کامل است. در این مبحث اصطلاح نفوذ عقد بمعنی الحاق امضاء وتایید عاقد یا مالک یا ولی قانونی به عقد غیر نافذ است.
عقد فاسد
بمعنی عقد باطل است. ( رک. عقد باطل )
عقد فضولی Contrat de gestion
(مدنی- فقه )عقدی است که کسی بدون داشتن سمت نمایندگی یا اصالت، برای غیرو یا در مال غیر انجام دهد. این تعریف شامل فضولی در نکاح هم می باشد و شامل ترازمدلول ماده 247 قانون مدنی است( ماده 71 آئین نامه اجراء مفاد اسناد رسمی ).
عقد فوری Contrat instantane
(مدنی )یا عقد غیر تدریجی عقدی است که تعهد طرفین دفعة واحدة تحقق می یابد مانند بیع. درمقابل عقد مستمر استعمال میشود.
عقد قابل فسخ
( مدنی) عقدی که بعلت حق خیار ویا بعلت جائز بودن قابل ازبین بردن و برهم زدن باشد مانند بیع شرط وعاریه.
عقد قضائی Contart judiciaire
عقدی که طرفین دعوی در حضور قاضی برای فصل خصومتی منعقد کنند مانند سازش در دادگاه (ماده 630 آئین دادرسی مدنی )
عقد لازم Contart irrevocable
( مدنی- فقه )عقدی است که صرفنظر از خیار نتوان آنرا فسخ نمود. خیاری بودن عقد مانع لزوم آن نیست. (رک. لزوم عقد )
عقد لطفی Contrat desinteressee
( مدنی )عقدی که تعهدی بدون عوض ایجاد کند مانند عاریه- ودیعه- قرض الحسنه. فرق آن با عقد تبرع محسوس نیست.