ترمینولوژی
حرف ع
عقد ممتد
بمعنی عقد تدریجی است. (رک. عقد تدریجی)
عقد منجز Contrat definitif
(مدنی- فقه) عقدی است که منشاء( بضم میم )درحین عقد بوجود نهائی و بدون تزلزل موجود گردد.
عقد موقوف
رک. عقد غیر نافذ
عقد واقعی Contrat reel
بمعنی عقد عینی است. (رک. عقد عینی )
عقد یک تعهدی Contrat unilateral
( مدنی )عقدی که برای یکطرف ایجاد تعهد کند مانند عقد عاریه( ماده63 قانون ثبت 1310 )این عقد را با ایقاعات نباید اشتباه کرد که ربطی بهم ندارند. درمقابل عقد تعاهدی بکار می رود. ( رک. عقد تعاهدی- عقدغیرمعاوضی)
( تنفیذ) عقد
( مدنی- فقه )عقد ممکن است بعلت وقوع اکراه یا وقوع از طرف غیر مالک( و ماذون از قبل اویا از قبل قانون) ویا وقوع از طرف سفیه متزلزل و غیرنافذ شود دراین صورتایید عقد ازطرف مکره بعد از زوال اکراه و از طرف مالک( یا ماذون از قبل اویا از قبل قانون) و از طرف ولی سفیه را تنفیذ عقد نامیده اند. عمل تنفیذ را Acte confirmatif نامند ولی اصطلاح لاتین مفهوما وسیعتر از تنفیذ عقد است زیرا هر عمل حقوقی که ازجهتی معیب وقابل ابطال باشد چشم پوشی ذیحق از آن واسقاط حق تقاضای ابطال راعمل تنفیذی نامیده اند.
(زمان وقوع )عقد
( مدنی) علی القاعده زمان صدور قبول را زمان وقوع عقد گویند.
(لزوم) عقد
( مدنی- فقه )صفتی است برای عقد که بموجب آن، عقد مذکور بموت یا جنون یا سفه یکی از طرفین عقد منفسخ نمیشود خواه طرفین عقد یایکی از آنها خیار داشته باشند یانه و وجود خیار درعقد مانع وجود صفت لزوم باین معنی نیست. گاهی لزوم در معنی خاصی استعمال میشود و مقصود این است که عقد نه جائز است و نه برای طرفین خیار وجود دارد ولی این معنی باید به کمک قرینه فهمانده شود. لزوم وجوازعقود یا ایقاعات را از روی طبیعت مصلحتی که عقود یا ایقاعات روی آن بنا شده اند میتوان دانست. لزوم و جواز ازاحکام امضائی هستند نه تاسیسی ( تاثیر اراده در حقوق مدنی- شماره 330 ببعد).
( مکلن وقوع )عقد
( مدنی) علی القاعده مکان صدور قبول را مکان وقوع عقد نامند( تأثیر اراده در حقوق مدنی- شماره489 ببعد )
(موضوع )عقد
( مدنی- فقه )امری که محط توافق و تراضی متعاقدین است موضوع عقد نامیده میشود مثلا خانه معینی که مورد عقد بیع واقع میشود و ثمن آن. موضوع همان عقد را تشکیل میدهند. در فقه آنرا معقود علیه گویند.
( وعده )عقد
( مدنی )تعهد به بستن قراردادی راجع به تعهد معینی، ونیزتعهد راجع باقدام بعملی. این معنی همان است که ازاصطلاح promesse یاpromesse de contracter قصد می کنند. طرفین دراین وعده قصد انشاء میکنند بهمین جهت این اصطلاح با اصطلاح ((وعده عقد )) که درفقه گفته میشمود و طرفین قصد انشاء ندارند فرق دارد. عقدی که موضوع وعده عقد است عقد اصلی نامیده میشود.
عقلیات غیرمستقله
( فقه )گاهی یک دستورعقلی وسیله ای برای استخراج و استنباط درمقررات شرعی محسوب میشود این دستورات را ((عقلیات غیرمستقله )) می نامند مانند ((استصحاب)) از نظرکسانی که ملاک آنرا عقل میدانند.
عقوبت
( فقه) کیفر وجزا را در فقه عقوبت گویند.
عقود
جمع عقد است
عاریه
عاریه عقدی است که به موجب آن احد طرفین به طرف دیگر اجازه میدهد که از عین مال او مجانا منتفع شود. عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر گویند. (ماده 635 قانون مدنی)
عاقله
عاقله عبارت است از بستگان ذکور نسبی پدر و مادری یا پدری به ترتیب طبقات ارث به طوری که همه کسانی که حینالفوت میتوانند ارث ببرند به صورت مساوی عهدهدار پرداخت دیه خواهند بود. (ماده 307 لایحه مجازات اسلامی مصوب 7/9/1370 مجمع تشخیص مصلحت نظام)
عاقله
عاقله عبارت است از بستگان نزدیک ابوینی یا ابی مانند پدر و جد پدری و برادر و پسر عمو و پسران عمو. (ماده 12 قانون مجازات اسلامی مصوب 24/9/1361)
عامل
در جعاله ملتزم را جاعل و طرف را عامل و اجرت را جعل میگویند. (ماده 562 قانون مدنی)
عامل (نفت)
منظور از عامل در این قانون هر شخص یا سازمان مشترک و دستگاه مختلفی است که در حدود مقررات این قانون مجاز به اجرا و اداره عملیات صنعت نفت باشد. (تبصره 2 ماده 1 قانون مربوط به تفحص و اکتشاف و استخراج نفت در سراسر کشور و فلات قاره مصوب 7/5/1336)
عامل ذیحساب
عامل ذیحساب مأموری است که با موافقت ذیحساب و به موجب حکم دستگاه اجرایی مربوط از بین مستخدمین رسمی واجد صلاحیت در مواردی که به موجب آییننامه اجرایی این ماده معین خواهد شد به این سمت منصوب و انجام قسمتی از وظایف و مسئولیتهای موضوع ماده 31 این قانون توسط ذیحساب به او محول میشود. کارپردازان و واحدهای تدارکاتی و سایر مأموران و واحدهای دولتی مادام که به اقتضای طبع و ماهیت وظایف قانونی خود و یا مأموریتهای محوله مجاز به دریافت تنخواهگردان پرداخت از ذیحساب میباشند از لحاظ مقررات مربوط به واریز تنخواهگردان دریافتی در حکم عامل ذیحساب محسوب میشوند. (ماده 36 قانون محاسبات عمومی کشور مصوب 1/6/1366)