contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف ق

قائم مقام Ayant – cause

کسیکه بجانشینی از دیگری حقوق و تکالیفی پیدا می کند خواه برای اجراء هدف اوکار کند مانند نماینده تجارتی ( ماده 395- 401 قانون تجارت) یا برای اجراء هدف خود مانند وارث نسبت بترکه وخریدار نسبت به مبیع پس ازبیع. فرق نمی کند که قائم مقام وکسیکه دارای قائم مقام شده هر دو زنده و در حال حیات باشند (مانند مورد نمایندگی تجارتی و انتقال ارادی از قبیل بیع )یا فقط قائم مقام زنده باشد مانند وارث. عنصر مشخص نماینده وقائم مقام این است که نزدیکی قائم مقام( از حیث کثرت حقوق و قلت تکالیف) به کسیکه دارای قائم مقام شده بیشتر است از نماینده بهمین جهت وصی قائم مقام محسوب است ولی قیم فقط نماینده است و عنوان قائم مقامی ندارد. معذلک همانطور که در اصطلاح نماینده (رک. نماینده) گفته شد نماینده و قائم مقام گاهی در شخص واحد جمع میشوند و مقنن ایران دراستعمال این دواصطلاح چندان دقیق نشده است.

قائم مقام خاص Ayant - cause a titre Particulier

کسی که به او مال یا اموال معینی منتقل شده باشد مانند مشتری نسبت ببایع درمورد مبیع.

قائم مقام عام Ayant - cause a titre Universel

کسیکه کل دارائی دیگری یاقسمت مشاعی ازآن به او منتقل شده باشد مانند وارث نسبت بمورث در مورد ترکه.

قابل

در لغت پذیرنده را گویند. در اصطلاح در معانی ذیل بکاررفته است: الف- قبول کننده (درعقود) در مقابل ایجاب کننده که او را (( موجب )) گویند چنانکه گفته اند: موصب و قابل یعنی ایجاب کننده و قبول کننده. ب- بمعنی متاثرومنفعل از تاثیر وفعل معینی را گویند و می گویند: قابل و فاعل. فاعل شخصی مؤثر را گویند وقابل شخص متاثر را چنانکه شاگرد واستاد را قابل و فاعل گویند. شرط تاثیر فعل این نیست که فاعلیت فاعل کامل باشد بلکه متاثر هم باید قابلیت داشته باشد ای بسا فاعل بی قابل که عاطل مانده است.

قابلیت

( فقه) جنبه انفعال و تاثر را گویند. ( رک. فاعلیت)

قابلیت انتخاب شدن Eligibilite

شرائط قانونی که باید دریک فرد جمع شود تا بتواند بعضویت یکی از دومجلس شوری یا سنا انتحاب شود.

قابلیت صحی ازدواج

(مدنی )استعداد فیزیکی( نه دماغی) برای امر زناشوئی که با آن استعداد زوج یا زوجه مصون از خطرات و عوارض ناشی از مقاربت باشند. قابلیت صحی ابدأ ملازمه با قابلیت دماغی ندارد بهمین جهت شرط معافیت ازسن که براساس قابلیت صحی داده میشود ایجاد اهلیت بهیچوجه برای صغیر نمی کند و کماکان محتاج به ولی می باشد.

قابلیت عزل و نقلamovibilite

( حقوق اداری)قابلیت عزل و انتقال ازمحلی بمحل دیگر بتوسط مقام ما فوق صلاحیتدار را گویند.

قابلیت نقل وا نتقال Disponibilite

(مدنی )صفت اموال که بموجب آن صفت آزادانه قابلیت تملیک و تملک را دارند. ( حقوق اداری) لغت لاتین مذکور بمعنی انتظار خدمت است.

قاچاق Contrebande

در معانی ذیل بکار می رود: الف- حمل ونقل کالا از نقطه ای بنقطه ای (خواه دو نقطه مزبور در داخله کشور باشد ((قاچاق داخلی )) خواه یک نقطه در داخله ویک نقطه در خارجه باشد که آنرا قاچاق خارجی می گویند )بر خلاف مقررات مربوط به حمل و نقل بطوریکه این عمل ناقض ممنوعیت یا محدودیتی باشد که قانونأ مقرر شده است (خواه عمل مزبورناقض امتیاز یا انحصاری باشد خواه نه) مثلا صدور و ورود اجناس مجاز بدون دادن عوارض گمرگی قاچاق عوارض گمرکی است( ماده 34 قانون مرتکبین قاچاق- مصوب 1312 )و حمل و نقل اجناس در داخل کشور بدون دادن عوارض بلدی عنوان قاچاق عوارض بلدی را دارد (ماده 37 قانون مذکور) اعمال مقدماتی صدور اجناس مزبور هم عنوان قاچاق را دارد( ماده 45 قانون مجازات مرتکبین قاچاق 1312). ب- خرید و فروش ویا نگهداری اجناس مذکور فوق( ماده دوم قانون راجع بفروش اجناس ممنوعه- مصوب 1314). ج- اجناس مذکور فوق که مورد فعل قاچاق قرار می گیرد نیزعنوان قاچاق را دارد. فاعل فعل قاچاق را قاچاقچی گویند. تعریف بالا را از مواد 5- 11 قانون انحصار تجارت مصوب 1311- 1320 و مواد 5- 39 قانون مرتکبین قاچاق1312 وسایر مواد پراکنده قانون و نظر اهل این فن استخراج شده است.

قاچاق جنگی Contebande de guerre

( بین الملل عمومی) چیزی که مصرف جنگی دارد و دولت بیطرفی آنرا در اختیار یکی از متخاصمین بگذارد مانند تفنگ ومسلسل یا آذوقه و علیق وپنبه وکنف وپشم وچوب که برای کشور خصم فرستاده میشود.

قاچاق خارجی

رک. قاچاق

قاچاق داخلی

رک. قاچاق

قاچاق عوارض بلدی

رک. قاچاق.

قاچاق گمرکی

یا قاچاق عوارض گمرکی (رک: قاچاق).

قاذف

رک. قذف.

قاسم

( فقه) کسیکه از طرف حکومت در کارهای راجع بتقسیم اموال مشاع اشتغال می ورزید (جامع الشتات- ص761).

قاضی

(فقه، حقوق) کسی که از طرف قوۀ قضائیه یا حاکم وظیفۀ رسیدگی و حل‌وفصل دعاوی مردم را دارد؛ حاکم شرع؛ دادرس.

قاضی احداث

( تاریخ حقوق )به قاضی عرفی در مقابل قاضی شرعی در زمان تیموریان گفته میشد. (رک. حقوق عرفی)

قاضی اختصاصی Juge ad hoc

( بین الملل عمومی)هرگاه در قضیه معینی قاضی دادگاه دادگستری بین المللی دارای تابعیت یکی از متداعیین باشد دولت دیگر طرف دعوی اختیار دارد که یک قاضی برای شرکت در رسیدگی بآن دعوی انتخاب کند(ماده 31 اساسنامه )و گاهی بجای آن قاضی ملی گفته میشود وحال اینکه ضرورتی ندارد که قاضی مذکور حتمأ دارای تابعیت کشوری باشد که اورا بشرح فوق انتخاب می کند. ماده 31 اساسنامه دیوان.( صلاحیت دیوان بین المللی دادگستری- تز- ص 217).