ترمینولوژی
حرف پ
پیمان اتحاد تدافعی
(بین الملل عمومی) نوعی ازپیمان اتحاد است (رک. پیمان اتحاد) برای دفع حمله دیگران و حفظ وضع موجود.
پیمان اتحاد تعرضی
(بین الملل عمومی) نوعی از پیمان اتحاد است. (رک. پیمان اتحاد) بمنظور کشور گشائی یا تفوق بین دول.
پیمان اتحاد عمومی
(بین الملل عمومی) عهد نامه ای است بین دویا چند دولت بمنظور اتخاذ روش واحد در جمیع موارد حکومت و تساوی حقوق و تکالیف آنان.
پیمان اتحاد مطلق
(بین الملل عمومی) عهد نامه ای است بین دویا چند دولت بمنظور اتخاذ روش واحد در مواردی برای وصول بنفع مشترک.
پیمان اتحاد نظامی
(بین الملل عمومی) مجموع پیمانهای ذیل و هریک ازآنها را گویند: الف - پیمان اتحاد تدافعی ب - پیمان اتحاد تعرضی
پیمان بیطرفی
(بین الملل عمومی) بیطرفی که بموجب عهد نامه ای بین دویا چند دولت مقرر شود مفاد این عهدنامه را پیمان بیطرفی نامند.
پیمان بیطرفی دائمی
(بین الملل عمومی) بموجب این پیمان: اولا- دولت بیطرف تعهد می کند که جز برای دفاع از خود اقدام بجنگ نکند. ثانیا - دولتهای طرف او ضامن میشوند که بیطرفی او را محترم شمرده وهر دولتی را که بیطرفی او را رعایت نکند وادار برعایت بیطرفی او کنند. (رک. بیطرفی اجباری)
پیمان بیطرفی موقتی
(بین الملل عمومی) بموجب این پیمان دول متعاهد ملتزم میشوند که درجنگی که بین دویا چند دولت معینی واقع شده دخالت نکنند. رک. بیطرفی اختیاری
پیمان خصوصی
(بین الملل عمومی) پیمانهائی که جنبه سیاسی. (رک. پیمان سیاسی) وپیمان اتحاد بهمه اقسام آن (رک. پیمان اتحاد) نداشته باشد و نتیجه آنها ایجاد حقوق و تکالیف متقابل باشد مانند عهدنامه تجارت وعهد نامه اقامت و عهد نامه استعانت ودستگیری وعهدنامه غرامت وعهد نامه قضائی وقنسولی و استرداد مجرمان و غیره.
پیمان سیاسی
(بین الملل عمومی) عهدنامه ای است بین دویا چند دولت که موضوع عهدنامه با موجودیت و اعتبار و حیثیت و تمامیت ارضی آنان بستگی دارد مانند پیمان صلح - پیمان اتحاد - پیمان مودت - پیمان تضمین - پیمان مساعدت - پیمان بیطرفی - پیمان تفویض اراضی - پیمان تعیین مرز و غیره.
پیمان صلح
(بین الملل عمومی) عهـد نامه ای که متخاصمین شرائط متارکه جنگ را در آن درج کنند.
پیمان مساعدت
(بین الملل عمومی) عهدنامه ای که بموجمب آن دولتی بدولت دیگر مساعدت از حیث نفرات ارتش خود و یا مساعدت ازحیث مهمات جنگی و مالی درصورت وقوع جنگ می دهد که در مقابل، وجهی بترتیب مقرر درعهدنامه بگیرد. دولت مساعدت کننده ازمزایای بیطرفی نمیتواند استفاده کند.
پیمان نامه
بمعنی عهد نامه است (رک. عهدنامه. عهد)
پی نوشت
در اصطلاحات اداری دستوری است که رؤساء ادارات ذیل نامه ها نویسند.
پیوند
در لغت، اتصال ونتیجه پیوستن را گویند چنانکه نتیجه پاک کردن پاکی است و ننیجه پیوستن (در اشیاء بیروح مانند درختان) پیوند است. در امور مادی استعمال آن حقیقت است درامورمعنوی مجاز: در اصطلاحات ذیل بکار رفته است:
پیوند تقنینی
سرایت دادن کلی حقوق یک کشوربه کشور دیگرمانند حقوق اسلام که در حمله اعراب به کشورهای مغلوب سرایت داده شد. این سرایت اگر بهمراه فتح وغلبه و استیلاء باشد پیوند متصرفی نامیده میشود و گرنه پیوند خاوری نام دارد مانند سرایت کلی قوانین سویس بترکیه جدید درقرن حاضرکه بطوع و رغبت صورت گرفت.
پیوند جزئی
قبول یک فکر حقوقی خارجی توسط کشور دیگر مانند قبول مفاد مواد 199- 200 و 201 قانون مدنی ما که ازحقوق فرانسه گرفته شده است و نمونه یک پیوند نگرفته کامل است پاره ای از پیوندها پیوند گرفته است مانند مقررات مسؤلیت مدنی سال 1339 که اکنون پیوند گرفته ای است بر مقررات باب اتلاف و تسبیب قانون مدنی. پیوند جزئی در مقابل پیوند کلی استعمال میشود مانند پیوند متصرفی و پیوند خاوری.
پیوند کلی
رک. پیوند جزئی
پیوند متصرفی
رک. پیوند تقنینی
پیوند مستعمراتی
ترکیب قانون مهاجران متمدن با قوانین محلی مردم نقاط مستعمره (که عنوان وحشی و نیمه وحشی داشته باشند)