ترمینولوژی
حرف ت
تابعیت ارضی
طریقی که تابعیت اشخاص از روی محل تولدشان مین شود. در اصطلاح دیگر آنرا تابعیت محل تولد وسیستم خاک نامیده اند.
تابعیت اشتقاقی Nationalilte derive
تابعیتی است که بعد از تاریخ تولد تا وقتی که شخص زنده است دراثر اعمال حقوقی شخص یا نماینده قانونی او ممکن است تحصیل شود مانند تحصیل تابعیت در اثر سکونت مدت معینی درکشور خارجی ویا کسب تابعیت در اثر ازدواج.
تابعیت اصلی
تابعیتی که در زمان تولد به شخص تحمیل شود (ماده 976- 987 قانون مدنی) درمقابل تابعیت اکتسابی استعمال میشود.
تابعیت اکتسابی
تابعیتی است که از طریق ازدواج ویا پذیرش تابعیت کشور دیگر بدست آید. تابعیت اکتسابی را تابعیت مشتق هم نامیده اند.
تابعیت تبعی
تابعیتی که بمناسبت ازدواج بزوجه و بمناسبت فرزند بودن به فرزند صغیر تحمیل میشود در مورد اول تابعیت زوج و در مورد دوم تابعیت پدر تحمیل میشود (ماده 976 قانون مدنی)
تابعیت محل تولد
طریقه ای است که بموجب آن تابعیت شخص از روی محل تولدش معین شود. از این طریقه به سیستم خاک (درمقابل سیستم خون) تعبیر میشود. (رک. سیستم خاک)
تابعیت مشتق
مرادف تابعیت اکتسابی است (رک. تابعیت اکتسابی)
تابعیون
(فقه) کسانیکه برخی از اصحاب پیغمبر (ص) را دیده اند وخود او را ندیده اند.
تابین
دراصطلاح اداری عصر تیموری به هریک ازسربازان یک گروه ده نفری گفته می شد که رئیس آنها را اون باشی میگفتند. بر هر ده نفر اون باشی یک یوزباشی ریاست داشت و برهرده یوزباشی یک مین باشی که او را امیر هزاره (امیر تومان) هم می گفتند. بنابراین امیر لشکرلااقل باید مین باشی باشد یعنی امیر هزار سرباز باشد (عبارت امراء لشکر که هنوز مستعمل است از بقایای استعمالات قدیم است که فعلا بصورت دیگر بکار میرود.)
تابین نظامی
سرباز ساده. گفته میشود که تابین مخفف تابعین است. (ماده 191 آئین دادرسی کیفری)
تاجر
کسیکه شغل معمولی خود را معاملات تجاری قرار دهد (ماده یک قانون تجارت) کسبه جزء (ماده ششم قانون تجارت) نیز تاجر محسوبند هر چند از داشتن دفاتر تجاری و مقررات ورشکستگی )ماده 708 قانون آئین دادرسی مدنی( معاف هستند. در آئین نامه شماره 7 (مجموعه رسمی 1313- صفحه 181) برتاجر عرفی واصناف و کسبه جزء جمعا عنوان تجار بمعنی اخص اطلاق شده و مفهوم تجار بمعنی اعم را شامل دستجات مذکور و دلالان وحق العمل کاران و واسطه ها از هر قبیل و صنعتگران وصاحبان کارخانه و بانک وصرافان و متصدیان بیمه وکشتی سازان و متصدیان حمل و نقل و مقاطعه کاران وآژانسهای مسافرت و نشریات ومتصدیان فروش و متصدیان نمایشگاههای عمومی ومؤسسات مشاغل عمومی وغیره و اشخاصی که جنسی را بقصد فروش بخرند ولوتصرفی در آن نکنند دانسته است.
تالی فاسد
تالی بمعنی نتیجه است و تالی فاسد بمعنی نتیجه فاسد است در اصطلاحات عامیانه بجای تالی فاسد انجام بد و عواقب بد و عواقب سوء و مانند اینها بکار میرود. در فن استدلال برای آزمایش صحت وسقم یک نظر فرض بر صحت آن گذاشته و سپس به محاسبه نتایج مترتب برآن نظرمی پردازند اگر دراین محاسبه به نتیجه لازم الاجتنابی برخوردند می گویند این نظر فلان تالی فاسد را دارد وبالنتیجه از آن نظر دست بر میدارند وعکس آن (یا فرض مغایر با آن) را مورد مطالعه قرار میدهند.
تبادر
(فقه) وسیله ای است برای اینکه بدانند یک لفظ درمعنی حقیقی خود بکار رفته است یا درمعنی مجازی. تبادر یعنی سبق معنی بذهن درمورد لفظی که بدون قرینه بکار رفته باشد چنانکه از کلمه ((سند)) در اصطلاحات امروز نوشته عادی یا رسمی که درمقام دعوی یا دفاع قابل تمسک باشد دانسته میشود واستعمال آن در این معنی حقیقت است و بکار بردن آن در معنی مطلق مدرک ودلیل بدون قرینه میسر نیست پس در معنی اخیر مجاز است.
تبادل لوایح
(دادرسی مدنی) رد وبدل شدن دادخواست و ضمائم و جواب آن و جواب از جواب که بطور کتبی و بوسیله دفتردادگاه برابر مقررات (ماده 89 ببعد آئین دادرسی مدنی) صورت میگیرد و مخصوص رسیدگیهای عادی است.
تباین
(فقه) هرگاه هیچیک ازمصادیق یک مفهوم معین مشمول عنوان مفهوم دیگر نباشد آن دو مفهوم را نسبت بهم متباین گویند و رابطه بین آنها تباین است مانند مفهوم عقد و ایقاع که بین آنها رابطه تباین وجود دارد و یا بین حکم و قرار رابطه تباین هست.
تبدیل باحسن
در موارد ذیل استعمال میشود: الف - در مورد فروش مال موقوفه وتبدیل آن بمالی که بغرض واقف نزدیکتر باشد و احسن از اول هم نمیتواند باشد بهمین جهت استعمال کلمه تبدیل باحسن چندان رسا نیست و استعمال تبدیل باقرب بغرض واقف که درماده 90 قانون مدنی بکار رفته است بهتر است. بعکس ماده 60 نظامنامه دفتر اسناد رسمی سال 1317 ب - در مورد فروش اموال عمومی (ماده 22 قانون متمم بودجه سال 1313 وماده 27 متمم بودجه سال 1314 که کلمه تبدیل با حسن را عینا بکار برده است)
تبدیل تعهد
(مدنی) عبارت است از الغاء یک تعهد بموجب تعهد دیگرکه جای تعهد اول را می گیرد تبدیل تعهد ممکن است بصورت تغییر مدیون یا بستانکاریا طلب باشد (ماده 292- 293 قانون مدنی)
تبدیل دائن تعهد
(مدنی) وقتی که در نتیجه یک تعهد جدید، بستانکار تازه ای جانشین بستانکارسابقی که مدیون درمقابل او بری شده بشود مثل اینکه بستانکارمی خواهد کمکی بثالث بکند به بدهکارخود می گوید همان تعهد را درمقابل ثالث بنماید و دین خود را باو بپردازد. رضایت مدیون شرط این تبدیل است و شق سوم ماده 292 قانون مدنی ما انتقال طلب را باتبدیل تعهد باعتبار تبدیل دائن اشتباه کرده و بهمین جهت رضای مدیون را هم شرط ندانسته است.
تبدیل دین تعهد
(مدنی) موقعی که متعهد ومتعهدله به تبدیل تعهد اصلی به یک تعهد تازه که جای تعهد قبلی را بگیرد تراضی کنند دراین صورت متعهد ازتعهد قبلی فارغ میشود. تبدیل تعهد باعتبار تبدیل دین ممکن است از طریق تبدیل مورد تعهد باشد (مثل اینکه کسی که صدتن گندم متعهد است بدهد تعهد می کند بجای آن صد تن برنج بدهد) ویا از طریق تبدیل سبب تعهد باشد مثل اینکه مشتری که صدهزارتومان بابت ثمن خانه ببایع مدیون است با بایع توافق کنند که مبلغ مزبور بعنوان قرض درمدت دو ماه نزد مشتری باشد (شق یک ماده 292 قانون مدنی)
تبدیل مدیون تعهد
(مدنی) اگرشخص ثالثی با رضایت متعهدله قبول کند که دین متعهد را بدهد این را تبدیل مدیون تعهد نامند چنانکه تبدیل تعهد باعتبار تبدیل مدیون نامیده میشود (بند دوم ماده 292 قانون مدنی)