ترمینولوژی
حرف ت
تخطئه
(فقه) مکتبی است فقهی که طرفداران آن عقیده دارند که مقررات شرع درهر مسأله در واقع یکی است و استنباطات مختلف فقهاء وصاحبان نظردر یک مساله اگر برخلاف آن باشد هرچند که تا علم بخطای خود نداشته باشند لازم الرعایه است ولی امکان اینکه در پاره ای از استنباطات ماخطا اتفاق افتد وجود دارد. طرفداران این مکتب را مخطئه (بروزن معلمه) وطرفداران مکتب مقابل را مصوبه نامند (رک. تصویب)
تخطی Faute
این اصطلاح (بجای خطا) مرادف واقعی کلمه Faute ومورد نظرمقنن درموادی نظیر ماده 386- 391 قانون تجارت است وکلمه تقصیر بجای Faute بسیار نارسا و بلکه غلط است زیرا تقصیر شامل مورد عمد نمیشود و حال اینکه Faute شامل مورد عمد و غیر عمد می باشد. تخطی عبارت است از صفت عملی (اعم از فعل یا ترک) که برآن عمل یک اثر (از نوع مؤاخذه) مترتب گردد خواه آن مؤاخذه مدنی یا کیفری یا انضباطی باشد. ترجمه Faute به خطا درست نیست و فارسی زبانان در ارتکاب این خطا دنباله رو مؤلفان جدید عرب بوده اند.
تخطی خارج از قرارداد Faute extracontractuelle
رک. تخطی مربوط به عقد
تخطی مربوط یه عقد
تخطی است که عاقد متعهد، در اجراء تعهد خود آنرا مرتکب شده باشد خواه برای عدم اجراء قرارداد باشد (و دیلی براینکه عدم اجراء ناشی ازعمل وی نبوده نیاورده باشد )خواه برای سوء اجراء قرارداد. جزاین مقدار هرگونه تخطی مربوط به خارج از عقد است ولو آنکه آن تخطی اندک مناسبتی با اجراء قرارداد داشته باشد مثل اینکه بایع در قولنامه، مال مورد قولنامه را (که وعده بیع آن قبلا بدیگری داده شده است) به ثالث بفروشد ثالث اگرباعلم و اطلاع از مفاد قولنامه آنرا خریده باشد تخطی او خارج از عقد است.
تخلف
(مدنی- فقه) الف- عدم انجام تعهد یا تأخیر انجام تعهد (ماده 444- 237 ق- م) ب- ظهور خلاف آنچه که شرط شده (ماده 235-444 ق- م) یا ظهورخلاف آنچه که توصیف شده است (ماده 410 ق- م) (حقوق اداری) تجاوز مامور دولت از مقررات اداری در حین انجام وظیفه. درهمین معنی میگویند: تخلفات انضباطی (حقوق جزا) ارتکاب خلاف قانون در اینصورت مرادف جرم است.
تخلف از تعهد
(حقوق مدنی) تخلف از تعهد بهریک از دو مورد ذیل گفته می شود: الف- عدم انجام تعهد ب- تاخیر در انجام تعهد (ماده 727- 728 آئین دادرسی مدنی) فرق نمیکند که تخلف مزبور عمدی یا خطائی یا به قهر قاهر(فرس ماژر) باشد. این اصطلاح مساوی اصطلاح فرانسوی Faute contractuelle است. عنوان ((عدم اجراء تعهد)) که در صدر ماده 226 ق- م نهاده شده است معادل تخلف از تعهد است. تخلف از تعهد علی الاصول سبب مسئولیت قراردادی است.
تخلف انضباطی
نقض مقررات صنفی بوسیله یک نفر از افراد آن صنف، مانند صنف قضات، وکلاء، کارشناسان دادگستری و غیره. مرادف اصطلاح جرم انضباطی - تقصیر انضباطی است. تخلف انضباطی مانند جرم جزائی صراحت و قاطعیت ندارد بهمین جهت بی لیاقتی، عدم رعایت شئون صنفی نیزجرم انضباطی تلقی میشود. و نیزکیفر تخلف انضباطی تناسب و ارتباط با شغل مرتکب تخلف دارد ازقبیل توبیخ، تعلیق موقت، انفصال موقت یا دائم از شغل و غیره، برخلاف جرم جزائی که غالبا ارتباطی با شغل و حرفه مجرم ندارد مانند اعدام، حبس، جزای نقدی و غیره.
تخلف شرط
(مدنی- فقه) الف - عدم انجام تعهد یا تاخیر انجام تعهد (ماده 444- 237 ق – م) ب- ظهورخلاف آنچه که شرط شده است (ماده 235-444 ق- م)
تخلف عنوان
(مدنی- فقه) هرگاه مالی تحت عنوانی (مانند گندم - ماشین - آرد - سیمان و غیره) فروخته و معامله شود و بعد از عقد معلوم شود که آن مال عنوان مذکور را نداشته است تخلف عنوان صدق میکند و عقد باطل است (ماده 353 ق – م)
تخلف مقدار
(مدنی – فقه) هرگاه مالی معین باظهار بایع (و اطمینان مشتری بقول وی) مثلا ده تن باشد و بعد ازبیع و توزین معلوم شود که هشت تن یا دوازد. تن است تخلف مقدارصدق می کند دراینصورت بیع باطل نیست (قول مشهور) بلکه خیار حاصل میشود: میتواند بیع را فسخ کند یا بیع را بهمان شکل با دادن مابه التفاوت ابقاء نماید (ماده 355 ق - م و ملاک آن)
تخلف وصف
(مدنی- فقه) ظهور خلاف آنچه که توصیف شده است (درعقود) ماده 235- 410 ببعد و 1128 ق- م اصطلاح ((تخلف وصف بمعنی اخص)) مرادف اصطلاح بالا است.
تخلف وصف بمعنی اخص
رک. تخلف وصف
تخلف وصف بمعنی اعم
(فقه) شامل تخلف وصف (اصطلاح بالا) و تخلف مقدار (رک. تخلف مقدار) می باشد.
تخییر
(فقه) هرگاه فرد مسلمان از روی دلائل علم به تکلیف الزامی پیدا کند ولی نداند که آن تکلیف وجوب است یا حرمت میتواند هرطورکه دلخواه او است رفتارکند و این را تخییر یا اصل تخییر گویند.
تخییر استمراری
(فقه) فرضا اگر در یک موضوع دو نص متعارض در بین باشد بموجب یک رشته اخبار، مسلمان مخیر است که یکی از دو نص معارض را مورد عمل قرار دهد و دیگری را ترک کند اما این اختیار برای یکدفعه اگر باشد (که در نتیجه همیشه باید بهمان نص عمل کند که روز نخست آنرا برگزیده بود) آنرا تخییر بدوی گویند واگرفرض شود که شخص هردفعه که بخواهد عمل کند میتواند بیکی ازدو نص معارض عمل کند این را تخییر استمراری مینامند که مستلزم هرج و مرج است لذا طرفداری ندارد. (مبانی الاصول میرزا محمد هاشم خونساری ص 29)
تخییر بدوی
رک. تخییر استمراری
تداعی
(فقه) دعوئی را گویند که هر یک ازطرفین نسبت بمورد دعوی ادعائی داشته باشند مانند دعوی مالکیت عین معینی که درید ثالث است از طرف دونفر.
تدافعی بودن محاکمه
روشی است که بموجب آن دلائل اتهام باید قبل از جلسه رسیدگی به متهم اعلام شود تا او بتواند مدافعات خود را تهیه کند واگر وکیل لازم دارد وکیل انتخاب نماید.
تدلیس
1- (حقوق مدنی - فقه) اعمالی که موجب فریب طرف معامله شود (ماده 438 قانون مدنی) بنابراین : اولا- موضوع مورد تدلیس باید عین باشد پس مغبون کردن طرف. معامله (ولو اینکه فریب متوجه قیمت است) تدلیس باین معنی نیست. ثانیا - تدلیس کننده باب بموضوع مورد تدلیس صورتی بدهد که محرک طرف معامله در اقدام بمعامله باشد یعنی اظهار صفت کمالی در موضوع مورد معامله نماید که آن موضوع فاقد آن صفت است. پس اخفاء عیب از موارد اعمال خیار عیب است نه خیارتدلیس. 2- تدلیس بمعنی غش هم استعمال میشود مانند ضرب مسکوک تقلبی که نوعی از تدلیس است و در اینصورت تدلیس مفهوم جزائی دارد. (حقوق جزا) در ماده 153 قانون کیفر عمومی عنوان تدلیس بکار رفته است که عناصر آن عبارت است از: الف - مرتکب نماینده دولت باشد. ب - عهده دار خرید یا فروش یا ساختن چیزی یا امر بساخن چیزی باشد. ج- عمل فریب دهنده بکار برد. د- ازفریب مذکورضرری بدولت برسد. هـ - ازفریب مذکور برای خود یا دیگری تحصیل نفعی کند.
(خیار) تدلیس
(مدنی- فقه) خیار ناشی از تدلیس یکی ازمتعاملین خواه آن معامله عقد بیع باشد خواه نباشد (ماده 438 - 439 ق- م)