contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف س

سفارت

نمایندگی عالی سباسی شخص در کشور دیگر از طرف دولت متبوع خویش (مقرر کنگره وین -19 مارس 1815 وپروتکل مکمل اکسلا شاپل 21 نوامبر 1818 )

سفارت لازم

( بین الملل عمومی) پذیرفنن نمایندگان سیاسی دولتهای دیگر را گویند (رک. سفارت متعدی).

سفارت متعدی

(بین الملل عمومی) اعزام نمایندگان سیاسی بکشورهای خارج را گویند.

سفته

درفارسی فعلی حرف سین آن سه نوع تلفظ میشود، صحیح آن سفته بکسرسین است بمعنی محکم و سخت و استوار. اصل این لغت فارسی است و بر نوعی قرض اطلاق می شد باین ترتیب که مسافری مالی بکسی میدهد که آن کس در مقصد مسافر ازخود مالی شبیه آن در نزد ثالثی دارد و مسافر از گیرنده مال خویش خطی ( بصورت حواله) می گیرد تا در مقصد از محال علیه مثل همان مال که در مبداء داده درمقصد بگیرد وآن نامه را سفته (بفارسی) و سفتجه بضم سین (بعربی) گویند وجمع آن را سفاتج آورده اند ! بموجب ماده 307 قانون تجارت سفته عبارت است ازسند تجارتی که بموجب آن امضاء کننده تعهد می کند درموعد معین یا عندالمطالبه در وجه حامل یا شخص معین ویا بحواله کرد آن شخص کارسازی نماید اسم دیگرآن فته طلب است (ماده 239 قانون جزا)

سفته باز

(تجارت) نوعی بازرگان که در بورسها خرید را تنها بمنظور فروش نمی کند بلکه علی الاصول از طریق پیش بینی تغییرات نرخ کالای بورس، اقدام بمعامله مینماید.

سفته بازی Agiotage

خرید و فروش سندهای تجارتی بقصد استفاده بسیار بوسیلة فریب دادن فروشندگان.

سفته دوستانه

سفته ای است که از نظر ظاهر آن فرقی باسفته های دیگرداده نمیشود ولی درمورد آن سفته حقیقتأ در حین صدور سفته، متعهد سفته بدهی به گیرنده سفته (متعهدله) نداشته بلکه سفته مزبور بمنظور وثیقه حسن انجام تعهد( رک. وثیقه حسن انجام تعهد) بمتعهدله داده میشود تا درصورت سوء انجام تعهد، متعهدله بتواند آن سفته را بضرر متعهد وصول کند. چون معمولا دلیلی از طرف متعهد سفته برجریان فوق ارائه نمیشود سفته بالا بطورمطلق بضرر متعهد وصول میشود.

سفه

(مدنی - فقه) عدم رشد یا صفت شخص بالغ ( کبیر) که تصرفات او در اموال وحقوق خویش جنبه عقلائی نداشته باشد. در مصداق مشتبه محکوم به عدم سفه است (ماده 1210 قانون مدنی) رشد عکس سفه است (ماده 1208 قانون مدنی) تصرفات مذکور شامل تصرفات اداری (مانند عقد بیمه) وناقل (مانند بیع) و استعمالی (مانند پوشیدن جامه) وسایر اقسام تصرفات است. ملاک سفه و رشد تشخیص نفع وضرر است نه حسن وقبح زیرا تشخیص حسن و قبح مربوط بامر مالی نبوده و به رشد جزائی مربوط است وسن تشخیص حسن و قبح کمتر از سن تشخیص نفع و ضرر است. بهمین جهت در تعریف رشید گفته اند. اوکسی است که اخذ و عطاء( داد وستد) را بداند و اخذ و عطاء مربوط بامور مالی است نه حسن و قبح افعال. در مورد عقد نکاح که طبع غیر مالی دارد با توجه بماده 064 1- 1235 قانون مدنی عقد نکاح سفیه غیر نافذ است. میزان برای اینکه تصرفات دراموال جنبه عقلائی داشته باشد عقل عقلاء عادی است که اندک فاصله با سفه دارند نه عقلاء متوسط یا عالی. معامله سفیه ولو اینکه ازهرحیث جنبه عقلائی هم داشته باشد غیرنافذ ومحتاج به تنفیذ ولی قانونی او است. (رک. معامله سفهی)

سفه متصل بصغر

(مدنی - فقه )هرگاه صغیر درحین رسیدن بسن کبر سفیه باشد این سفیه را سفه متصل بصغر نامند. (ماده 1218 قانون مدنی)

سفید مهر Blanc seing

ورقه سفید که مهر یا امضاء یا اثرانگشت داشته باشد و صاحب مهریا امضاء یا اثر انگشت روی اعتمادی که بطرف دارد آنرا باو میدهد تا تعهدی ویا عمل حقوقی را روی آن بنویسد( ماده 240 قانون جزا )

سفیر Ambassadeur

الف - مقدم نمایندگان سیاسی یک دولت نزد دولت دیگر را سفیرگویند و ذکر (کبیر) بدنبال (سفیر) از ترجمه های نادرست و متداول است زیرا در مفهوم اصطلاح سفیر بالاترین درجه نمایندگی سیاسی خود بخود ملحوظ است بهمین جهت در اصطلاح خارجی لغتی که بمعنی کبیر باشد در دنبال سفیر نمی آورند و هر سفیری کبیر است زیرا سفیرصغیر وجود ندارد. ب - مطلق نمایندگان سیاسی اعم ازسفیر کبیر و وزیر مختار و وزیر مقیم وکاردار سفارت را گویند. نمایندگی ازشخص رئیس دولت از مختصات سفیرکبیر است وسایر نمایندگان سیاسی فقط نماینده دولت متبوع خود هستند.

سفیر عادی

( بین الملل عمومی) سفیری که بطور دائم ( بدون تحدید وقت) نزد دولت دیگر سفارت دارد. (رک. سفیر فوق العاده)

سفیر فوق العاده

(بین الملل عمومی )سفیری که برای کار معین ویا برای مدت محدودی نزد دولت دیگر سفارت دارد.

سفیر کبیر

رک. سفیر

سفیه Prodigue

(مدنی- فقه) یا غیررشید کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلائی نباشد ومنظور از عقل متعارف عقول است. (رک. سفه)

سقط جنین

رک. جنین(سقط جنین)

سقط حمل

مرادف سقط جنین است( رک. جنین)

سقوط Decheance

تنزل و ازبین رفتن حق را گویند مانند ورشکستگی که نمونه معنی اول است و سقوط ولایت قانونی پدرکه نمونه معنی دوم است درصورت اخیر عنوان ضمانت اجراء را دارد. وهم چنین است عدم اعمال حق بعلت معنی شرائط یا موعدی که دادگاه یا قانون معین کرده است مانند عدم استفاده از ورقه اختراع درمدت قانونی و سقوط حق! انحصاری استفاده ازآن.

سقوط تعهدات Extinction des obligations

(مدنی) منتفی شدن تعهد موجود را بوسیله ای از وسائل قانونی گویند مثلا ابراء یا اقاله یا وفای بعهد یا فسخ یاطلاق یا بذل مدت ( درنکاح منقطع) از اسباب سقوط تعهدات میباشند وحق بود که مقنن در ماده 264 قانون مدتی همه اسباب سقوط تعهدات را می شمرد.

سقوط دعوی Peremption d,instance

تقاضای از بین بردن تمام آثار قانونی رسیدگی بدعوی از طرف خوانده بعلت مضی مدت معین قانونی.