contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف ب

بردگی

بردگی بنحوی که در قرارداد بردگی مورخ 1926 تعریف شده بمعنی وضع کسی است که اختیارات ناشی از حق مالکیتکلا یا بعضأ نسبت باو اعمال میشود. برده کسی است که درچنین حال یا وضعی باشد. (ماده هفتم قرارداد تکمیلی منع بردگی و برده فروشی - مصوب 3 - 12-37 مجموعه قوانین- دوره نوزدهم قانونگذاری جلد سوم صفحه 152)

(شبه) بردگی

این اصطلاح بنا به مواد 1- 5 قرارداد تکمیلی منع بردگی و برده فروش مصوب 3- 12- 37 شامل امور ذیل است: الف - اجبار بخدمت در مقابل دین. ب - کارکردن کشاورز (با اجرت یا رایگان) در زمین دیگری بطوری که حق تغییر وضع خود را نداشته باشد. ج - هرترتیبی که بموجب آن ابوین یا قیم یا کسان و با اشخاصی زنی را (بدون اینکه او حق استنکاف داشته باشد) بشخص دیگری وعده دهند یا بزوجیت او درآورند ودر ازاء این امر مبلغی وجه نقد یا جنسی دریافت نمایند. ویا شوهریا اقوام او حق داشته باشند در مقابل اخذ وجه یا بطریق دیگر زن را بدیگری واگذارکنند یا پس از مرگ شوهر، زن را بارث ببرند. د - هرترتیبی که بموجب آن نا بالغ توسط ابوین یا قیم بدیگری (در ازاء وجه نقد یا رایگان) بمنظور تمتع از او یا کار او تسلیم شود. شخصی که شبه برده است اصطلاحا ((تحت انقیاد)) نامیده میشود.

برده

رک. بردگی

برده فروشی

کلیه اعمالی را گویند که بمنظور اسارت و تملک یا واگذاری شخص بقصد تنزل دادن او بدرجه بردگی و غلامی صورت گیرد و نیز اعمالی است که بعنوان تملک بر روی برده بمنظور فروش یا مبادله انجام می گیرد و اعمال راجع بانتقال حق تملک ازطریق فروش یا مبادله نسبت بشخصی که بقصد فروش یا مبادله تحت تملک قرار گرفته و بطورکلی هرگونه تجارت یا حمل و نقل برده با هر نوع وسیله نقلیه که صورت گیرد (ماده هفتم قرار داد تکمیلی منع بردگی و برده فروشی - مصوب 3- 12 - 37)

برزگر

در قانون اصلاحات ارضی 19- 10- 40 کسی است که مالک زمین وعوامل دیگر زراعتی نیست ودر مقابل انجام کار زراعتی برای مالک یا گاوبند سهمی از محصول را می برد.

برزگر بخش

رک. اراضی مشاعی

برگ

در لغت بمعنی برگ درخت وگیاه وتکه کاغذ را گویند و کلمه ورق در عربی که بهر دومعنی بالا استعمال شده معرب برگ بنظر می رسد هر چند که مؤلفان کلمات معرب مانند (ادی شیر) صاحب کتاب ((الا لفاظ الفارسیة العربیه)) وسیدعلی میبدی صاحب کتاب ((بدیع اللغة)) آنرا ضبط نکرده اند. در اصطلاحات ذیل بکار رفته است:

برگ اجرائی

رک. اجرائیه

برگ جلب

(دادرسی) ورقه رسمی صادر شده ازمقام صلاحیتدار حاوی امر با حضار مخاطب نزد مرجع صلاحیتدار برای رسیدگی بموضوعی که نزد آن مرجع مطرح است (ماده 116 آئین دادرسی کیفری)

برنامه

(حقوق اداری) برنامه عمرانی هفت ساله دوم کشور ایران که در قانون برنامه 8 - 12- 1334 پیش بینی شده است و سازمان برنامه سازمانی است که مسئول اجرای برنامه مذکور است و شامل تشکیلات و اداره جاتی است که جزء یا نماینده آن باشد یا هر تشکیلاتی که جانشین آن شود.

(سازمان) برنامه

رک. برنامه

(قانون) برنامه

قانون 8 -12- 34 راجع ببرنامه عمرانی هفت ساله دوم کشور را گویند.

برون مرزی

مصونیت خاصی است که پاره ای از اشخاص مانند وزرای مختار و سفرای کبار نسبت بقوانین قضائی کشوری که بآنجا رفته اند دارا می باشند (فرهنگستان) انتقاد - تعبیر بالا بسیار نارسا است در انتخاب اینگونه تعبیرات باید از فنون اشتقاق استفاده کرد و شاید ((برون بومی)) بهتر از برون مرزی باشد.

بریات عمومیه

رک. وجوه بریه

بری الذمه

(مدنی – کیفری) الف - کسیکه ذمه او خالی از تعهد نسبت بتکلیف یا تعهدی بوده یا بشود (ماده 483- 501 آئین دادرسی کیفری) ب - کسیکه دینی بعهده داشته و بجهتی از جهات از دین خود خلاص شده از تاریخ خلاصی از دین، او را بری الذمه گویند. درمقابل مشغول الذمه استعمال شده است.

بستانکار

کسیکه بنفع او تعهدی برذمه دیگری (بدهکار) وجود دارد دائن هم بهمین معنی است.

بستانکار باحق رجحان Creancier Privilegie

(مدنی – تجارت) بستانکاری که: اولا- طلب او وثیقه ای ندارد. ثانیا - قانون برای او در استیفاء طلب حق رجحان و تقدمی قائل شده باشد مانند کلفت وطبیب وکارگر و غیره (ماده 226 قانون امور حسبی)

بستانکار با وثیقه Creancier Hypothecaire

(مدنی- تجارت) بستانکارانی که طلب آنها وثیقه داشته اشت که بر سایر بستانکاران دراستیفاء طلب خود مقدمند (ماده 514 قانون تجارت) رک. بستانکار باحق رجحان – بستانکار عادی.

بستانکار عادی

(مدنی- تجارت) بستانکاری که نه حق تقدم دارد ونه طلب او بوسیله وثیقه تضمین شده باشد (رک. بستانکار با حق رجحان - بستانکار با وثیقه) بستانکاران عادی را اصطلاحا غرماء گویند (ماده 514 قانون تجارت)

بشرط شیئی

(فقه) هرگاه موضوعی مشروط بشرطی باشد آن موضوع را ((بشرط شیئی)) گویند مثلا تسلیم مبیع به خریدار مشروط است به تسلیم ثمن ببایع ولو اینکه این شرط در عقد ذکر نشده باشد زیرا قاعده عدل و انصاف و بدیهی عرف این اقتضاء را دارد.