contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف ب

بیع غیرعقدی

رک. بیع عقدی

بیع قطع

(مدنی) اصطلاح عامیانه هر بیعی است که عنوان بیع شرط را نداشته باشد (رک. بیع شرط). چون در حال حاضر در قانون ایران بیع شرط مملک نیست و بالتبع صفت بیعی را از دست داده همه بیعها بیع قطع است (ماده 34 مکرر قانون ثبت)

بیع کالی به کالی

(فقه) کالی در لغت بمعنی مؤخر است ازفعل ماضی ((کلاء)) بروزن نصر بمعنی تأخر. وکالی به کالی بمعنی نسیه به نسیه است و آن بیعی است که پرداخت ثمن و مبیع هر دو مؤجل باشد. (رک. فروش بوعده)

بیع کلی

(فقه- مدنی) هرگاه مبیع کلی باشد نه عین مشخص (مانند مبیع در بیع سلف) آن بیع را بیع کلی نامند و اگرمبیع عین شخصی باشد آن بیع را بیع شخصی نامیده اند

بیع مؤجل

رک. بیع نسیه

بیع مؤجل به مؤجل

(مدنی- فقه) بیعی است که ثمن و ثمن هردوکلی در ذمه باشند. این بیع در فقه باطل است ودرعبارات قانون مدنی هر چند صریحا ابطال آن دیده نمیشود ولی تا اندازه ای ظهور دربطلان آن دارد. کسانیکه میخواهند اینگونه معاملات کنند میتوانند آنرا بصورت عقد صلح درآورند.

بیع محاباتی

(مدنی- فقه) بیع به کمتراز ثمن المثل را که عالما عامدا صورت گرفته باشد گویند معمولا بین خویشاوندان ودوستان نزدیک واقع میشود مانند اینکه خانه ای را که دویست هزار تومان می ارزد به دوهزار تومان بفروشند. اگر عالما و عامدا نباشند بیع محابانی نیست بلکه بیعی است که یک طرف مغبون شده و خیارغبن پیدا می شود و حال اینکه در بیع محاباتی خیار غبن مورد پیدا نمی کند.

بیع مرابحه

(فقه) هرگاه دربیع اخبار از رأس- المال کنند وزیادتر از رأس المال فروشند آنرا بیع مرابحه نامند.

بیع مساومه

(فقه) هرگاه در بیع اخبار از رأس - المال نکنند بیع را بیع مساومه گویند.

بیع مشاع

(فقه- مدنی) هرگاه مبیع، حصه مشاع باشد آن بیع را بیع مشاع نامند مثل اینکه دو برادرکه درخانه ای شریکند یکی سهم خود را بثالث بفروشد.

بیع معاطات

(فقه) الف - بیعی است که ایجاب وقبول آن لفظی نباشد. معاطات ممکن است از طرفین معامله یا ازیکطرف باشد. ب - بیعی که ایجاب و قبول آن لفظی نبوده و جامع شرائط صحت عقد نباشد این اصطلاح خیلی کم استعمال شده است.

بیع معدوم

(فقه – مدنی) هرگاه مبیع در حین عقد وجود نداشته باشد آن بیع را بیع معدوم نامند که مطابق مقررات کشورباطل است. مثلا اگرکسی پرتقال باغی را در فصلی که تازه شکوفه بر درختان ظاهر شده بخرد این مصداق بیع معدوم است.

بیع مقابضه

رک. بیع شایع

بیع مواضعه

(فقه) هرگاه در بیع اخبار از رأس المال کنند وکمتر از مقدار رأس المال فروشند آنرا بیع مواضعه نامند.

بیع موزون

(فقه) بیعی که مبیع آن را حین بیع عرفا وزن می کنند مانند هندوانه وگندم وگوجه فرنگی. بیع پرتقال بیع موزون در زمان ما نیست و هم چنین است بیع تخم مرغ. اگر مبیع وزن کردنی را بغیر وزن بفروشند بیع باطل است.

بیع نسیه

(مدنی- فقه) بیعی که ثمن آن کلی و برای پرداخت آن موعدی معین شده باشد (خواه مبیع عین معین یا کلی در ذمه باشد) اسم دیگرآن بیع مؤجل است.

بیع نسیه به نسیه

اسم عامیانه بیع کالی بکالی است (رک. بیع کالی به کالی)

بیع نقد

(مدنی- فقه) بیعی است که متاع و قیمت هردو حال باشند یعنی برای دادن آنها موعدی مقرر نکرده باشند. بهمین جهت آنرا بیع حال (درمقابل بیع مؤجل) نیز گفته اند.

بیع وضیعه

مرادف بیع مواضعه است (رک. بیع مواضعه).

بیع وقف

(مدنی- فقه) بیعی که مبیع آن موقوفه باشد که در موارد استثنائی بتجویز قانون فروخته می شود (ماده 88 قانون مدنی).