contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف ع

عده بائنه

(فقه- مدنی ) عده زوجه در طلاق بائن را گویند.

عده رجعیه

(فقه- مدنی) عده زوجه در طلاق رجعی را گویند.

عده طلاق

( مدنی- فقه )عده ایکه زوجه بعد ازطلاق باید نگه دارد عده طلاق سه طهر است مگراینکه زن باقتضاء سن، عادت زنانگی نبیند که دراین صورت عده او سه ماه است( ماده 1151 قانون مدنی )زنیکه بین او و شوهرش نزدیکی واقع نشده وزن یائسه عده طلاق ندارد( ماده 1155 قانون مدنی)

عده فسخ نکاح

(مدنی- فقه )عده ایکه زوجه بعد ازفسخ نکاح نگه میدارد. آنچه که درباره عده طلاق نوشته شد درباره عده فسخ نکاح صدق می کند. ( رک. عده طلاق)

عده وفات

(مدنی- فقه )مدتی که قانونأ زوجه پس ازمرگ شوهر باید برای اختیار شوهر دیگرصبرکند (ماده 1154 قانون مدنی)

عذاب

( فقه)بمعنی عقوبت و مجازات بکار رفته است.

عرصه

رک. اعیانی

عرض

( فقه )- الف بفتح اول وسکون ثانی در علم درایه خواندن متن حدیث است بر استاد (شیخ) از حفظ یا ازروی نوشته. و این یکی از طرق تحمل حدیث بوجه صحیح است (درایه شهید- ص 108) ب- بمعنی غیرازنقدین از امتعه وکالا و اموال را گویند. ج- بفتح اول و ثانی( بنگرید: عرضی) و بمعنی اخیر در اصطلاحات ذیل بکار رفته است:

عرض خاص

رک. عرض عام

عرض عام

(فقه )هرگاه عرض معین، برچند ماهیت، عارض شود آن عرض را نسبت بهریک از ماهیات، عرض عام گویند مانند خیار غبن که عارض برماهیت بیع واجاره وصلح میشود (ماده 456 ق - م ) عرضی که اختصاص بیک ماهیت دارد عرض خاص نامیده میشود مانند خیار تاخیرثمن که اختصاص به بیع دارد.

عرض لازم

( فقه) عرضی است که هیچوقت ازماهیت معینی جدا نشود مانند کاشف از قصد عاقد که هیچوقت جدا از آن عقد نیست زیرا عقد بدون کاشف از قصد، تحقق پیدا نمی کند. درمقابل عرض مفارق استعمال میشود.

عرض مفارق

(فقه )عرضی است که گاهی عارض برماهیت معینی شده و زمانی از آن جدا میشود مانند خیار نسبت به ماهیت بیع، چه وقتی که (مثلا )شرط اسقاط کافه خیارات درعقد بیعی شود عرض مذکور ازعقد بیع مزبورجدا میشود.

عرض بیگی

( تاریخ حقوق )عرض بیگی یا رئیس عرائض کسی بود که احوال سپاه و رعیت ودادخوهان و خرابی و معموری ملک وآنچه ازمهات که فیصله می یافت بعرض پادشاه میرسانید.

عرضحال

شکایت نامه به دادگاه یا مراجع رسمی و در اصطلاح شایعترآنرا دادخواست گویند ( ماده 70 ببعد آئین دادرسی مدنی ) شاکی را سابقا عارض و مشتکی عنه را معروض می گفتند. دادخواست علی الاصول باید کتبی و روی کاغذهای رسمی مخصوص باشد (ماده 71 آئین دادرسی مدنی).

عرضحال تقابل

(دادرسی مدنی) دادخواستی که درآن دعوی تقابل طرح کنند. ( رک. دعوی تقابل)

عرضحال جلب ثالث

(دادرسی مدنی) عرضحالی که درآن ثالثی را بدعوای موجودی جلب کنند. (رک. دعوی جلب ثالث )

عرضه وتقاضا

عرضه یعنی نهادن کالاهای مصرفی وهرگونه کالا برای مصرف در اختیار مصرف کنندگان و نیازمندان. تقاضا عبارت است ازخواستن بالقوه( قوه قریب به فعل )کالاهای مذکور بمنظور مصرف و صرف در نیازمندیهای معین ومشخص.

عرضی

( فقه) عرضی چیزی است که وجود یک ماهیت، موقوف بروجود آن نیست و بعکس آن عرضی در وجود خود محتاج به وجود آن ماهیت است مثلا وجود عقد موقوف بروجود خیار نیست ولی وجود خیار موقوف است بوجود عقدی ازعقود. گاهی ازآن تعبیر به عرض میشود.

عرف

(بضم عین) درلغت به معنی معرفت و شناسائی است و پس از آن بمعنی چیزی که درذهن شناخته شده و مانوس و مقبول خردمندان است بکار رفته است. الف- در اصطلاح فقهاء: روش مستمر قومی است درگفتار یا رفتار. و آنرا عادت وتعامل نیزنامند. لازم نیست همه افراد یک قوم آن روش را داشته باشند تاعرف محقق شود بلکه کافی است که اغلب آنان دارای روش مزبور باشند و عرف بهمین مقدارمحقق میشود درصورت اخیر آنرا عرف غالب و درصورت نخست آنراعرف شایع مینامند. عرف، نیکو و بدمیتواند باشد شان قانونگذار امضای عرف بد و زیان بخش نیست، با وجود قانون عام یا خاص، عرف حجت نیست (ماده سوم آئین نامه دادرسی مدنی و مواد دیگر ) ب- عملی که اکثریت صنفی از اصناف ( یا طبقه ای ازطبقات یا گروهی ازیک اجتماع) بطور مکرر انجام دهند و آن عمل مطابق با مصلحت نوعی آن صنف یا آن طبقه وگروه باشد. در همین معنی اصطلاح عادت- عرف عقلاء- عرف و عادت- آداب و رسوم استعمال میشود. رک. عادت. حقوق عرفی

عرف تجاری

عرفی که بین تجارمعمول و متداول است.