contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف غ

غائب Absent

( فقه) درمعانی ذیل بکارمی رود: الف- غائب ازجلسه دادرسی. درهمین معنی است که میگویند: الغائب علی حجته. (ماده 164 آئین دادرسی مدنی )وصفحه 721- 743 جامع الشتات. ب- کسیکه ازمحل سکونت خود مدت نسبتأ مدیدی دور شده و خبری از او برای احدی ازکسان و آشنایان وی نمی رسد و این نوع غیبت را اصطلاحأ ((غیبت منقطعه)) گویند( جامع الشتات- صفحه 669). این غائب را در فقه ((غائب مفقود الخبر)) نامند. ( مدنی )درقانون مدنی هرکس که ازغیبت او مدت بالنسبة مدید گذشته و از او بهیچ وجه خبری نباشد غائب مفقودالاثر نامیده میشود (ماده 1011 ق- م ) ( رک. غیبت)

غائب مفقودالاثر

رک. غائب

غائب مفقود الخبر

رک. غائب

(اداره اموال )غائب

مقصود غائب مفقود الخبراست که درغیاب او قانون اشخاص معینی را( اعم ازاشخاص رسمی یا غیررسمی) تحت شرائط و اوضاع و احوال خاصی مکلف یا مختار در نگهداری و حفاظت اموال بنفع غائب کرده است( دانشنامه حقوقی- جلد اول صفحه 70). در فقه اداره اموال غائب بردیگران واجب کفائی و تکلیف اجتماعی است و نمونه ای است از تعاون اجتماعی (شرح لمعه- جلد اول- ص 441- 444 ).

غابن

(مدنی- فقه )کسیکه در معامله موجب مغبون شدن طرف دیگر گردیده است( ماده 416 ق - م ).

غار

رک. ضمان غرور

غارت Pillage

( جزا )تصاحب مال منقول غیر بتوسط عده ای با اعمال قهروغلبه. عناصر آن عبارت است از: الف- عمد ب- عمل جمعی عده ای ازافراد متحد یا عضو باند بدون اینکه یک سازمان دائم یا قبلی برای این تجمع لازم باشد. ج- اعمال قهروغلبه عمومی که ممکن است شامل حمل سلاح نیزباشد ولی مسلح بودن مجنی علیهم ویا توسل آنان بقوه قهریه شرط نیست. د- مال منقول و اسناد و اوراق. ( رک. قطاع الطریق )

غارسی

رک. مغارسه

غاروقه

(فقه - مدنی )زمین های کشاورزی درمصر که ملک دولت بوده وافراد باذن حکومت حق بهره برداری ازآنها را داشته و زنان از آن ها ارث نمی بردند وباذن حکومت قابل وقف کردن بوده است. بموجب عقدی که اسم آن غاروقه است ماذون منتفع از زمین مذکورآنرا در ازاء دین خود نزد دائن می گذاشت تا دائن از منافع آن زمین برای ربح طلب خود بهره بردارد ولی اصل دین مستهلک نشود وباقی بماند وهر وقت که مدیون اصل دین را میداد زمین را پس میگرفت ودرحقیقت نوعی ازرهن تصرف بوده است.

غایت Motif

بمعنی غرض است (رک. غرض )اسباب موجه حکم را که داور یا دادرس درمقدمه حکورأی می آورد motif می نامند.

غبطه

( فقه )منظور ازغبطه درنگهداری اموال مولی علیه این است که ولی عملی نکند که موجب فساد مال مولی علیه شود اما رساندن نفع بمولی علیه درتصرفاتی که ولی می کند ضرورت ندارد( جامع الشتات- صفحه 212 ). درقانون ما فقط درمورد وجوه قیم مکلف بتحصیل سود برای مولی علیه شده( ماده 90 قانون امورحسبی ) ودرماده 79 همانقانون گفته شده باید رعایت مصلحت را بکند ولی رعایت مصلحت غیر ازتحصیل نفع استچه اقل مصلحت همان است که تصرفی درمال محجور نکند که موجب فساد گردد. ( ماده 1241 قانون مدنی ).

غبن Lesion

(مدنی- فقه) عناصر سازنده غبن عبارت است از: الف- وجود عقد معوض غیرمحاباتی. ب- تعیین قیمت زائد برارزش اقتصادی مال ازطرف منتقل عنه. ج- تعیین قیمت زائد مذکور فوق ناشی از وجود عیب درمورد معامله نباشد والامورد مربوط بخیار عیب است. د- تیین قیمت زائد مذکور فوق ناشی از تدلیس نباشد والا مورد مربوط بخیار تدلیس است. هـ - جهل منتقل الیه بارزش اقتصادی مالی که از معامله تحصیل کرده است. و- جهل مزبور جهل مرکب باشد والا اگر بداند که قیمت مال را نمیداند وبا این وصف وارد معامله شود حق خیارغبن ندارد ومغبون محسوب نمیشود. متضرر ازغبن را مغبون ومنتفع از آن را غابن نامند. خیارغبن اختصاص بعقد بیع ندارد( ما ده 416 ق- م ).

غبن افحش

(فقه - مدنی) اصطلاح متداول نویسندگان اسناد است ومقصود غبن خیلی زیاد است از نظر قانون مدتی غبن فاحش شامل همه مراتب غبن می شود.

غبن فاحش

( مدنی) غبنی که بمقدار خمس قیمت یا ییشترباشد یا اگرکمتر ازخمس است عرفا قابل مسامحه وگذشت نباشد( ماده 417 ق - م).

( خیار) غبن

رک. خیار

غدر

( فقه) تجاوز بدشمن پس از دادن امان قانونی (رک. تامین).

غرامت Amende

درلغت بمعنی خسران وزیان وخسارت و مشقت ودادن مال ازروی کراهت است. دراصطلاح بمعنی جریمه نقدی وآنچه که بابت جبران خسارت داده شود( اعم از نقدی وغیر نقدی) بکار میرود. دراصطلاحات علم جزای جدید( در زبان فارسی) غرامت هرگاه بطور مطلق استعمال شود بمعنی جزای نقدی است( ماده 134 آئین دادرسی کیفری) اصطلاح لاتین بمعنی وجه نقدی است که بعنوان ضمانت اجراء Sanction بکسی تحمیل میشود.

غرامت جنگی Contribution de guerre

( بین الملل عمومی )مبلغی وجه نقد که دشمن پرداخت آنرا ازسکنه خاک تصرف کرده یا اشغالکرده خود مطالبه می کند( ماده 49- 51 ضمیمه قرارداد لاهه- اکتبر 1907 )

غرامت رسیدگی Amende de Proocedure

(دادرسی مدنی- کیفری- بازرگانی ) غرامتی که بمنظورحسن جریان دادرسی مقرر شود خواه بمنظور رعایت تشریفات دادرسی باشد( مانند مورد ماده 183 دادرسی مدنی) وخواه برای جلوگیری از سوء استفاده ازمقررات رسیدگی( مانند مورد ماده 405 دادرسی مدنی ).

غرامت ضمان

( فقه) غرامتی که ضامن بمناسبت عقد ضمان ممکن است متحمل شود.