contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف غ

غرامت قضائی Astreinte

( دادرسی مدنی) حکم اداری دادگاه بر مدیون که بنسبت هر واحد معین از زمان که دراجراء تعهد خود تاخیرکند مبلغی به متعهدله بدهد( ماده 730 دادرسی مدنی). ( رک. تئوری اجبار )

غرامت کفالت

( فقه) غرامتی که کفیل بمناسبت تعهد خود درعقد کفالت ممکن است تحمل کند.

غرامت کیفریAmende penale

غرامتی است مالی بصورت وجه نقد که محکوم درجنایت( بصورت مجازات تکمیلی )یا جنحه( بصورت مجازات اصلی ویا تکمیلی ) یا خلاف( بصورت مجازات اصلی )باید بخزانه دولت بپردازد و از تعهدات او محسوب است. (رک. کیفر اصلی- کیفر تکمیلی )

غرامت مالی Amende fiscale

(مالیه )غرامتی که بمناسبت جرائم مالی ( تقصیرات مربوط به قوانین مالیات) مقرر میشود وماهیت آن درعین حال طعم غرامت مدنی وکیفری دارد یعنی باگرفتن این غرامت از متجاوز، دوهدف تامین میشود یکی وصول حق دولت ودیگری صیانت مصالح مربوط بقوانین مالیاتی ورفع تجاوز متجاوز.

غرامت مدنی Amende civile

غرامتی که باستناد قانون مدنی( وآنچه در حکم قانون مدنی است مانند قانون ثبت) وبحکم دادگاه مدنی تعیین میشود وتابع مقررات کیفری( ازقبیل کیفیات مخففه و مشدده) نمی باشد.

غرر (بفتح اول ودوم )Alea

( فقه - مدنی )عناصرغررعبارت است از: الف- جهل ب- احتمال حصول ضررازناحیه جهل. بنابراین اگرکسی اقدام بعقدی نماید و جهل بیکی ازجهات معامله داشته باشد و ازناحیه آن جهل برای او احتمال حصول ضرری دربین باشد آن عقد را عقد غرری گویند و باطل است( نهی النبی ص عن بیع الغرر) ولی اگر احتمال ضررمنتفی باشد صرف آن جهل، صدمه ای بعقد نمیزند بنابراین اگر دوساعت که ازهرجهت دارای مشخصات واحد باشند ومالک آنها یکی از آن دو را بدون تعیین بفروشد با وجود اینکه شخص مبیع مجهول است چون احتمال ضررمنتفی است معامله غرری نیست. ( ماده 190 ق - م )

(بیع) غرر

( فقه) بیعی که درآن غرر وجود دارد.

(عقد )غرر

رک. غرر.

غرض Motif

( فقه) درتفاهم عرف، فکری است که پیش ازاقدام بکاری درخاطر خطور نماید و فکر وصول بآن، محرک انسان نسبت به آن کارگردد چنانکه میزبان برای پذیرائی ازمهمان غذای مخصوصی را می خرد فکر پذیرائی ازمهمان، محرک براقدام به عمل بیع بوده است. هرگاه غرض حاصل نشود صدمه ای بعقد نمی رسد چنانکه درمثال بالا اگرمهمان خلف وعده کند بیع فاسد نمی گردد و برای مشتری حق خیار هم نخواهد بود. داعی راهم فقهاء درهمین معنی بکاربرده اند.

غرض بمعنی اعم

(فقه) هرچه که در قصد عاقد( یا ایقاع کننده) درآید ولی مکشوف بکاشف قصد نگردد عنوان غرض بمعنی عام را دارد پس اگرشمعدان معینی را بخرد وگمان کند که طلا است وپس ازعقد آشکارشود که مطلا است عقد صحیح است وحق خیارهم ندارد زیرا اغراض ودواعی تاثیری درعقد( ازنظر صحت وبطلان )ندارند. این معنی اعم از غرض بمعنی متعارف آن است که ذیل کلمه ((غرض)) بیان شد.

غرض جرم

(جزا )هدفی که مجرم آنرا به تصور و تصدیق در آورده سپس برای وصول بآن دست بارتکاب جرم می زند. مفهوم کلی غرض( رک. غرض) دراین مورد نیز صدق میکند مفهوم غرض درامورکیفری مستقل ومغایر با مفهوم آن در امور مدتی یا سایر امور زندگی نیست، در اصطلاحات جدید بجای این اصطلاح انگیزه جرم استعمال می شود.

غرم( بضم اول وسکون ثانی)

(فقه) غرامت و خسارت را گویند. درهمین معنی است که گفته اند: من له الغنم فعلیه الغرم. نظریه تحمل غرم idee de risque که گاهی به ((نظریه مسئولیت موضوعی )) و گاهی به ((نظریه خطر ! )) تعبیر می شود یکی ازمبانی پنجگانه مسئولیت متبوع ازتابع است (رک. مسئولیت متبوع ازطرف تابع) بموجب این نظریه چون متبوع دست بکاری زده و اشخاصی را برآن گمارده وازفعالیت آنان بهره میبرد باید خسارت وضرری را که ازفعالیت آنها ناشی می شود تحمل کند گاهی این فکربا قالب من له الغنم فعلیه- الغرم اداء می شود. انتقاد- اولا- بنابراین نظراگر اضرار تابع عمدی باشد بازهم متبوع مسئول عمل او است زیرا از کار او بهره می برد وحال اینکه اومسئول عمل خطائی است. ثانیأ- باقتضاء این استدلال متبوع پس از دادن خسارت متضررحق اخذ آنرا ازتا بع نباید داشته باشد وحال اینکه چنین نیست.

غرماء (بضم غین وفتح راء) Masse des creanciers

( فقه- مدنی (بمعنی بستانکاران است و بیشتردرباب بستانکاران مفلس و ورشکسته استعمال میشود.( ماده 506- 518- 519 قانون تجارت )و احیانأ درخصوص بستانکاران عادی و بدون حق تقدم و وثیقه بکارمیرود.

غریب

( فقه )درعلم درایه اصول اخبار چهار قسم است: صحیح- حسن- موثق- ضعیف هریک ازاین چهارقسم ممکن است غریب باشد وغریب را سه معنی است: الف- غریب ازحیث سند ومتن و آن خبری است که متن آنرا فقط یک راوی نقل کند. ب- غریب ازحیث سند وآن خبری است که مفاد آنرا جمعی از صحابه می شناسند ولی یکنفرآنرا روایت کرده است. ج- غریب از حیث متن- و آن خبری است مفرد که جماعتی از اوآن خبر را نقل کنند (بنگرید: مفرد )واین را غریب مشهور هم گویند مانند ((حدیث انما الاعمال بالنیات ))که همه آنرا از عمر نقل میکنند. گاهی اسم شاذر ابر غریب هم اطلاق کرده اند ولی قول مشهور این است که فرق دارد ( درایه شهید- صفحه 40-97). نوع دیگری ازحدیث غریب هست که آنرا ((غریب لفظی )) گویند و آن حدیثی است که متضمن سخن دشوار دور از فهم( بعلت اینکه کم استعمال میشود (است) درایه شهید - صفحه 54).

غریم

(فقه )بمعنی بستانکاراست وجمع آن غرماء است( رک. غرماء )به مدیون نیز گفته می شود واز اسماء اضداد است.

( حصه )غریم Dividende

( تجارت )الف- در شرکت سهامی سهم شریک ازمنافع که بطور تناوب در ازمنه معین داده شود. ب- سهم بستانکار ورشکسته از فروش اموال ورشکسته یا حصه ای که برضایت مدیون در هرسال بغرماء خود میدهد.

غش

(فقه) از جرائم مربوط به تقلب درکسب است خواه بصورت اخفاء عیب مال باشد خواه بصورت اظهارصفت کمالی که درمال مورد عقد وجود ندارد (جامع الشتات- ص 135- 147) هجرم علاوه بر مسئولیت کیفری ضامن تصرف درمال طرف میباشد این جرم با کلاهبرداری (دراصطلاحات کیفری جدید )فرق دارد.

غصب Usurpation

( مدنی- فقه) تصرف درمال غیر بنحو عدوان (ماده 308 ق - م) عناصر غصب عبارت است از: الف- تصرف در مال غیرخواه آن مال عین باشد یا منفعت یا حق اختصاص. ب- فقدان مجوز قانونی تصرف. ج- علم متصرف به نبودن مجوز قانونی تصرف. اذن درتصرف که ناشی ازاشتباه اذن دهنده باشد مجوز قانونی تصرف محسوب نمیشود وغصب محقق میشود. درفقه، غصب جرم است ومسئولیت کیفری نیز دارد. ولی غصب حکمی( رک. غصب حکمی) جرم محسوب نمیشود. ( جزا )درماده 264 ببعد قانون جزا از غصب زمین غیر وملک غیر تحت شرائط خاصی بحث شده است. در قانون موقت راجع باشخاصی که مال غیر را انتقال داده یا تملک می کنند مصوب دوم جوزای 1302 ازتصرف غاصبانه وانتقال مال مغصوب بحث شده است هم چنین است قانون مجازات راجع با نتقال مال غیر مصوب 1308 در قانون مجازات اشخاصی که برای بردن مال غیر تبانی میکنند مصوب مرداد 1307 ازیکنوع مقدمه برای ارتکاب غصب هم بحث شده است.

غصب حکمی

( مدنی- فقه )تصرف بدون مجوز درمال غیر ازطرف کسی که علم بفقدان مجوز قانونی ندارد( ذیل ماده 308 ق - م).

غصب نام خانوادگی

انتخاب نام خانوادگی دیگران برای خود بدون اذن آنان (ماده 998 قانون مدنی).