contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف غ

غفلت

( جزا- مدنی) نوعی تخطی Faute غیر عمدی است ازجنس ترک (نه فعل) وعبارت است ازترک فعلی که باید انجام می شد (ماده 6-22 قانون کیفر بزه های مربوط براه آهن- مصوب 1320). ( رک. بی احتیاطی)

غلاة

( فقه )بضم اول- کسانیکه بالوهیت یکی ازامامان عقیده پیدا کنند یا عقیده بالوهیت انسانی داشته باشند. غلاة ازکفارند.

غلبه

(فقه) یک- وضعی که اکثر افراد یک صنف یا یک نوع دارا میباشند مثلا چون غالب امین ها خیانت بمال مورد ودیعه نمیکنند غلبه درباب امین، انتفاء خیانت است. غلبه مبنای همه امارات قانونی است چنانکه مبنای ماده پنج قانون تجارت وماده 35 قانون مدنی غلبه است چه غالب معاملات یک تاجر تجارتی است، وغالب تصرفات ازطرف مالکین است. درهرماده قانونی که مبنای آن غلبه باشد نکات ذیل صادق است: الف- مدلول آن ماده یک اماره قانونی است و جنبه اثباتی دارد. ب- ماده مذکوریک قضیه کلی است وجنبه عمومی دارد وازحیث کلی بودن آن نباید اختلاف و تردید نمود. ( رک. وارد مورد اغلب) دو- استیلاء و سلطه غیرقانونی بر اموال غیریا قدرت عمومی چنانکه گفته اند: تنعقد الخلافه بالغلبه. ودر واقع مسلمانان بافکرحکومت de facto از قدیم آشنا بوده اند( اصطلاح شماره 2425).

غنیمت

درلغت عبارت است ازیافتن چیزی بدون رنج و عوض. (فقه) الف- درآمد هرچند اتفاقی باشد مانند یافتن مال وگنج. ب- مالی که در جهاد دعوت یا دفاع ( جز انفال )بچنگ مسلمان افتد( رک. جهاد دعوت- جهاد دفاع- انفال )و این را غنیمت دارالحرب گویند. در اصطلاحات ذیل، بکار رفته است:

غنیمت بحری

(بین الملل عمومی) کشتی های جنگی کشتی های تجارتی و محمولات آنها را ( بعنوان غنیمت بحری )میتوانند ضبط کنند و برای این کارصدورحکم ازدادگاه غنائم که یک دادگاه داخلی است لازم است.

غنیمت دارالحرب

رک. غنیمت.

غیبت Absence

(فقه)- الف- غیبت عبارت است ازپنهان شدن شخص ازمحل اقامت و دوستان و آشنایان و بستگان بهرعلت که باشد خواه بقصد مسافرت ویا فرار، یاصرف قصد اختفاء و غیره. ب- غیبت امام دوازدهم (ع) ج- جرمی که عبارت است از بدگوئی شخصی درغیاب شخص دیگر. نفی صفت کمال غیبت نیست فلسفه این جرم حفظ صمیمیت افراد جامعه اسلامی است وهدف مزبور یکی ازهدفهای عالی انسانی است. حافظ گوید: واعظ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن درحضورش نیز می گویم نه غیبت می کنم ( مدنی )دور شدن از اقامتگاه و نرسیدن خبر بکسان و آشنایان بحدی که موجب شک در حیات غائب شود واین را غیبت منقطعه نامیده اند ومقصود ازغیبت درغائب مفقودالاثر همین معنی است( ماده 1011ق - م ). ( جزا )غیبت متهم بمعنی خدم حضور در دادگاه است یا از روی عدم اطلاع یا با اطلاع وعدم اعتناء بدستورقانون Contumace وچنین متهم غائبی را Contumax مینامند. (آئین دادرسی مدنی )عدم حضور یکی از اصحاب دعوی درجلسه دادرسی وعدم تعیین وکیل Defaut.

غیبت منقطعه

رک. غائب 3931- غیر رشید ( مدنی )بمعنی سفیه است واو کسی است که تصرف او دراموالش غالبا عقلائی نیست اما آنکه تصرفش غالبا عقلائی است رشید است واگر گاهی تصرفش غیرعقلائی باشد خصوص آن تصرف را تصرف سفهی نامند( ماده 1207 ببعد قانون مدنی) وتصرف سفهی باطل است.

غیرقابل تغییر بودن Inamovabilite

مزیتی که بموجب آن اکثر قضات وپاره ای ازصاحبان مناصب دولتی قابل تغییر ویا عزل ویا معلق ازشغل خود نمی باشند مگر اینکه بسن معینی برسند.

غیرمحصن

رک. احصان

غیر محصور

( مدنی )گفته اند ملاک غیرمحصور این است که کثرت عدد بحدی باشد که شمردنش دشوار باشد (دشوار برای فرد بدون وسیله نه برای دستگاههای مجهز یا نیمه مجهزکه کارهای آماری می کنند )ولی تعریفی است مبهم وغالبأ دارای مصادیق مشتبه است که باید درآن موارد باصول حقوقی متوسل شد (ماده56 قانون مدنی )بنابراین اگر کسی کیف محتوی اسناد خود را درتاکسی شهر تهران جابگذارد و آن تاکسی را نشناسد شبهه غیر محصوراست ولی اگر در ماشین های کرایه خط شمیران جابگذارد شبهه محصوره است. ( رک. شبهه غیر محصوره )

غیر مشروع

درمعانی ذیل استعمال شده است: الف- باطل ب- جرم (ماده 66 قانون مدنی) 3936- غیر ممیز ( فقه - مدنی) کسیکه بسن بلوغ نرسیده و علاوه برآن فاقد تمیز نسبت بموضوع معینی است( صغیرغیرممیز )ماده 1215 ق - م.

غیرمنقول Immeuble

( مدنی - فقه )مالی که ازجائی بجائی قابل انتقال نباشد مانند زمین ومعدن، یامالی که منقول( قابل انتقال )است ولی بحکم قانون غیر قابل انتقال است مانند مال منقولی که بر مال غیرمنقولی نصب شده است از قبیل بخاری دیواری وتابلوهای ثابت و نیز مال منقولی که اختصاص باستفاده ازمال غیرمنقولی داده شده باشد مانند حیوانات واشیائی که مالک آنرا برای عمل زراعت اختصاص داده باشد ازقبیل گاو وگاومیش و اسباب و ادوات زراعت( ماده 17- ق- م).

غیر منقول حکمی Appartenances (ou dependances)

(مدنی )مال منقولی که قانون آنرا محکوم باحکام ومقررات مال غیر منقول شناخته باشد (ماده 17 قانون مدنی ).

غیرنافذ

رک. عدم نفوذ

غرامت

در لغت به معنی خسران و زیان و خسارت و مشقت و دادن مال از روی کراهت است و در اصطلاح به معنی جریمه نقدی و آنچه که بابت جبران خسارت داده شود اعم از نقدی یا غیر نقدی .

غرامت مالی

غرامتی که به مناسبت جرائم مالی مقرر می شود و ماهیت‌ آن در عین حال طعم غرامت مدنی و کیفری دارد .

غرم

غرامت و خسارت را گویند .

غرماء

به معنی بستانکاران است و بیشتر در باب بستانکاران مفلس و ورشکسته استعمال می شود .

غنیمت

1- سود بسیار ، فایده . 2- در کاربرد نظامی عبارت است از هر نوع شیئی و یا تجهیزاتی که از دشمن گرفته می شود .