contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف ق

قبول

الف -(مدنی- فقه )قبول در قانون وفقه تعریف نشده است میتوان گفت قبول عبارت است ازقصد انشائی که در جهت عکس ایجاب قرار گرفت ودرایجاد اثر یک عقد، مکمل ایجاب میباشد. و بطور خلاصه میتوان آنرا قصد انشاء مکمل قصد انشاء دیگر نامید. ( رک. ایجاب ) ب- قبول درمقابل رد( ویا اعتراض )مفهومی است مغایربا مفهوم بالا مثلا مالک درعقد فضولی حق دارد عقدی را که روی مال او واقع شده است قبول کند. یا کسیکه حکم بدوی علیه اوصادرشده میتواند بآن اعتراض نکند و این را هم قبول باین معنی مینامند (در فارسی تمکین بحکم گفته میشود) قبول باین معنی را Acquiescement نامیده اند وباین معنی اصطلاحی است که درمدنی و آئین دادرسی مدنی و کیفری و اداری بکار می رود.

قبول انشائی

( فقه) قبولی که حاکی ازقصد انشاء قبول کننده است. درمقابل قبول رضائی استعمال شده است. (رک. قبول رضائی ) فرق بین قبول انشائی وقبول رضائی متفرع براین است که بین طبیعت قصد انشاء و رضا فرق باشد چنانکه در بند اول ماده 190 ق - م این فرق نهاده شده است ولی تحقیق این است که چنین فرقی وجود ندارد ( اصطلاح شماره 717 و 2683 ملاحظه شود ).

قبول برات

(تجارت) یعنی تعهد محال علیه به پرداخت وجه برات. قبول برات باید کتبی وبا قید تاریخ وامضاء باشد.

قبول ترکه

( مدنی) اظهار رضا ازطرف کسیکه قانون او را نامزد دریافت ترکه کرده است خواه صریح باشد خواه ضمنی خواه بفعل باشد خواه بلفظ دراینصورت قسمت ثبت ومنفی ترکه(یعنی دیون) برای او و بعهده او خواهد بود. اختلاس یا اخفاء بعضی از ترکه را بعضی از قوانین قبول ترکه شمرده اند. همین ضابطه درمورد قبول وصیت نیز جاری است.

قبول و رضائی

( فقه) قبولی که حاکی ازرضای قبول کننده است بدون اینکه آن رضا همراه قصد انشاء باشد چنانکه گویند اجازه عقد فضولی از طرف مالک یک قبول رضائی است یعنی او عقد را قبول میکند و بآن رضایت میدهد ولی قصد انشاء نمیکند. وجود رضای بدون قصد انشاء درعقود محل اختلاف است. ( رک. قبول انشائی)

قبول سفته

( تجارت )تعهد کتبی متعهد سفته بپرداخت وجه آن در رأس موعد که از طریق امضاء سفته تحقق پیدا میکند.

قبول صریح

( مدنی- فقه )قبولی که دلالت آن برقصد قبول کننده صریح( بوسیله دلالت الفاظ یا نوشته یا فعل )باشد. خواه بوسیلة خود شخص ذینفع باشد یا توسط وکیل او. درمعنی اصطلاح خارجی مزبور شرط شده که بیان قصد قبول کننده جنبه تشریفاتی داشته باشد.

قبول ضمنی

قبولی که دلالت آن برقصد قبول کننده در بادی نظر محرز نبوده محتاج به نوعی از تامل واستنباط وتفرس باشد خواه دال بر قصد قبول کننده لفظ باشد یانوشته یافعل یا اشاره. اگر استنباط قبول ازناحیه انقضاء مواعد اعتراض باوجود عدم اعتراض باشد آنرا در اصطلاحات خارجی Acquiescement implicite نامیده اند.

قبول فعلی

( مدنی- فقه )قبولی که دلالت آن برقصد قبول کننده بتوسط عملی از اعمال باش خواه فعل باشد خواه ترک. در مقابل قبول لفظی استعمال شده است که قبول باید بوسیله عبارات بیان شود.

قبول لفظی

رک. قبول فعلی

قبول وصیت

(مدنی) اظهار رضا ازطرف کسیکه بموجب وصیت نامزد دریافت موصی به Legs شده است خواه صریح باشد خواه ضمنی خواه بفعل باشد خواه نه. ( رک. قبول ترکه)

( توالی ایجاب و)قبول

رک. موالات ایجاب وقبول

قبولی

الف- نوشتن موافقت پرداخت وجه برات یا سند دیگر. ( رک. پذیرش) ب- درحقوق بین الملل عمومی عملی است که بموجب آن دولتی تعهدات موجود بین دویا چند دولت را بعهده گرفته ودرعوض از مزایای آن عهدنامه( حاوی تعهدات مذکور) استفاده میکند قبولی باین معنی موقعی واقع میشود که یکی از مواد عهد- نامه چنین اذنی را داده باشد.

قتل

( جزا) لطمه بحیات دیگری وارد ساختن ( ازغیر طریق سقط جنین- رک. سقط جنین) خواه بواسطه عمل مادی و فیزیکی باشد خواه بواسطه ترک فعل مثل اینکه مادری بطفل شیرخواره خود که تحت حضانت او است شیر ندهد تا او بمیرد وبهرحال باید قصد داشته باشد درغیر اینصورت قتل غیر عمد صدق می کند.

قتل باسبق تصمیم

قتلی که قبلا برای تحقق بخشیدن آن تصمیم گرفته شده باشد ویا قاتل برای انجام دادن قتل کمین کرده باشد. لغت لاتین ازلغت عربی حشاشین گرفته شده وحسثاشین درلغت بمعنی اصحاب حشیش است و دراصطلاح پیروان حسن صباح را گویند که مخالفان خود را باسبق تصمیم وتهدید بقتل از پای در میآوردند داستان امام فخر رازی و برهان قاطع او معروف است.

قتل عمد

( جزا) قتل از روی قصد وارده را گویند.

قتل غیرعمد

( جزا )کشتن انسان بدون قصد واراده و ناشی از عدم مهارت، بی احتیاطی، عدم دقت، غفلت وعدم رعایت مقررات.

قتل ناشی ازعدم مهارت یا تصادف

(جزا)قتلی که از عدم مهارت فاعل ویا وقوع تصادف حاصل شده ومقتول مورد هدف نبوده است.

قدرت

درلغت بمعنی توانائی است. در اصطلاح: الف- اختیار تحمیل اراده بدیگران قهرأ یا بطور اختیاری. ب- هصلاحیت قانونی یا قراردادی برای اجراء حق غیربنام او مانند صلاحیت قیم که بنفع مولی علیه اقدام میکند وصلاحیت وکیل که بنام موکل عمل مینماید

قدرت اجرائی

مجموع ماموران دولتی وابسته بسازمانهای اداری کشور را گویند که متصدی اجراء قانون وحفظ آن و انجام خدمات عمومی هستند. در اصطلاحات حقوقی ما بآن قوه مجریه هم گفته میشود. درمقابل قدرت تقنینی و قدرت قضائی بکار میرود.