contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف م

متقوم

( فقه)بمعنی قیمی است که درمقابل مثلی استعمال شده است. (رک. مثلی)

متمتمع

( فقه- مدنی) زوج را در نکاح منقطع متمتع گویند و زوجه را متمتعه (جامع الشتات- ص 452).

متمم جعل

رک. نتیجة الاطلاق

متن

الف - در قوانین، عبارات مقنن را گویند. ب- در علم درایه عبارات حدیث را گفته اند.

متنازع فیه

مورد اختلاف و دعوی را گویند. خواسته اخص از متنازع فیه است زیرا وقتی که نزاع و دعوی بمراجع قضائی در لباس تشریفات دادرسی عرضه شد اسم آن خواسته یا مدعی به است.

متواتر

رک. خبر متواتر

متوجهات دیوانی

( حقوق اداری )درقدیم به تحمیلات مالی که ازطرف دیوان و دولت متوجه اشخاص و املاک و اموال می شد گفته می شد.

متوفی

(مدنی )مورث- کسیکه مرده و مالی از او باقیمانده است.

متوقف

مرادف ورشکسته است (رک. ورشکستگی).

متولی

( مدنی- فقه) کسیکه اداره امور موقوفه ای راعهده دار باشد (ماده 75 قانون مدنی).

متهب( بکسرهاء)

رک. هبه

متهم

کسیکه فاعل جرم تلقی شده ولی هنوز انتساب جرم باو محرز نشده است. در مقابل مجرم استعمال میشود( ماده 14آئین دادرسی کیفری).

متهم غائب

متهمی که بعلت عدم اطلاع ویا سرپیچی اراخطار دادگاه در جلسه دادرسی حاضر نشده باشد و حکم غیابی علیه اوصادر شود.

مثقال

از اوزان قدیم است درمعانی ذیل استعمال میشود

مثقال شرعی

مساوی یکدرهم و سه هفتم درهم است (مثقال شرعی مساوی است با ده هفتم درهم) به ماخذ هرده درهم مساوی هفت مثقال. مقصود از درهم درهم شش دانقی است.( رک. دانق) با ملاحظه آنچه که در دانق نوشته شد تبدیل مثقال شرعی به گرم آسان است.مثقال شرعی برابر 18 نخود است. درمقابل مثقال صیرفی استعمال میشود ( رک. مثقال صیرفی) در تبدیل مثقال به قیراط اختلاف نظر فراوان دیده میشود. و مثقال شرعی را بیست قیراط گفته اند.

مثقال صیرفی

صیرف در لغت صراف درهم و دینار را گویند و مثقال صیرفی مثقال متداول صرافان را گویند و مثقال مذکور بیست و چهارنخود است یعنی یک ثلث از مثقال شرعی بیشتر است.

مثل

( مدنی - فقه 9مالی که اشباه ونظائر آن ( رک. مثلی )

مثلی

(حقوق مدنی )برابر ماده 950 قانون مدنی مثلی مالی است که اشباه و نظائرآن نوعأ زیاد و شایع باشد مانند حبوبات و نحو آن. و قیمی مقابل آن است معذلک تشخیص این معنی با عرف می باشد. باتوجه بعرف مذکور عناصر سازنده مثلی چنین است. 1- عنوان واحدی بجزء و کل آن اطلاق شود مانند گندم که دانه و خرمن آن، توان واحد دارند. 2- قیمت اجزاء آن بعلت تساوی یا تقارب صفات آنها یکسان ویا متقارب باشد. 3- منافع اجزاء آن متقارب باشد بطوریکه اختلاف قیمت درعرف قابل مسامحه باشد. 4- اشباه و نظائرآن زیاد باشد. در تمام موارد بالا فرقی بین امورمصنوعی و طبیعی نیست. هرگاه یکی از عناصر بالا وجود پیدا نکند آن چیز قیمی خواهد بود.

مثمن

(مدنی – نفقه)معوض را در عقد بیع مثمن گویند وعوض را ثمن نامند (ما ده197 قانون مدنی) .

مجاز

( فقه)- الف- بفتح اول درمقابل حقیقت استعمال میشود.( رک. حقیقت) ب- بضم اول در مقابل ممنوع استعمال میشود در اینصورت بمعنی مباح و حلال است.