contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف و

وثیقه حسن انجام تعهد

نوعی وثیقه است که بتازگی وتحت عنوان بالا پیدا شده و عناصر آن از این قرار است: الف- بین وثیقه دهنده و وثیقه گیرنده دین در حین دادن وثیقه محقق نشده و حتی سبب این هم ممکن است محقق نشده باشد مثل اینکه طرفین قصد دارند که بموجب توافق بعدی تامیزان یک میلیون تومان یکی بدیگری کالا بدهد که او به نمایندگی بفروشد و برای حسن انجام این تعهد که بعدا محقق میشود نماینده آتیه قبلا ملکی را ازمال خود( یادیگری) نزد طرف خود بوثیقه می گذارد که هرگاه تخلفی کرد وخسارتی بطرف وارد شد او بتواند از محل آن وثیقه خسارت خودرا دریافت کند. ب - وثیقه را کسی میدهد که ممکن است ازسوء انجام تعهد او بطرف دیگر خسارتی وارد شود. ج- ارزش وثیقه وتناسب، آن کاملا بسته برضایت ودلخواه طرفین است. د- نوع تعهد یا تعهدات که وثیقه برای حسن انجام آن داده میشود دراین قرار داد وثیقه معلوم است. ه- گفته میشود این وثیقه مشمول ماده 34 قا نون ثبت نیست زیرا شرط تحقق ماده 34 وجود دین مسلم ا ست( درحین حدوث معاملة با حق استرداد) علیهذا اجرائیه راجع بقرار داد وثیقه مورد بحث ما اجرائیه سند ذمه ای خواهد بود (اگر قراردا د مذکور طی سندرسمی محقق شود) ولی این نظر درست نیست. (رک. وثیقه - سفته دوستانه)

وثیقه ذمه ای

(مدنی) متعهد در مقابل تعهدی که دارد می توا ند دونوع وثیقه بدهد: الف- وثیقه عینی که ازطریق رهن یا بیع شرط و بطورکلی معاملات با حق استرداد چنین وثیقه ای میدهد. ب- وثیقه ذمه ای که ذمه کسی را بوثیقه میدهد چنا نکه درضمان تضامنی، ضامن در واقع ذمه خود را وثیقه دین مضمون عنه میکند. جمع بین وثیقه ذمه ای ووثیقه عینی بحسب قوا نین جاری جز درمورد بانکها مقدور

وثیقه شخصی

(مدنی) تعهد شخصی است که متعهد اصلی (یا بدهکار) ویا شریک ضامن( درموارد تضامن )میکند ومورد وثیقه درواقع تعهد مزبور است (ذیل ماده 33 آئین نامه اجراء مفاد اسناد رسمی) درمقابل وثیقه عینی استعمال میشود.

وثیقه عینی

(مدنی) هرگاه مورد وثیقه عین ویا حق عینی باشد آن وثیقه را وثیقه عینی نامند.

وجاده

( فقه) از ماده وجد( یافتن) است در علم درایه یافتن حدیثی است بخط راوی آن که پیداکنند. می توا ند در موقع روایت بگوید (وجدت او قرأت بخط فلان اوفی کتابه...)این حدیث ملحق به منقطع است عده ای باین حدیث عمل می کنند و عده ای نمیکنند (وصول الاخبارـ ص 129)

وجوب

( فقه )الف- صفت قوانین الزامی متضمن امر. درمقابل حرمت استعمال میشود. ب- بمعنی لزوم عقد یا ایقاع( رک. لزوم ): وا ذا افترقا وجب البیع( حدیث) یعنی وقتیکه بایع و مشتری ازهم جدا شدند ومجلس معامله را ترک کردند خیار مجلس ساقط میشود وعقد بیع لازم می گردد.

وجود

بمعنی هستی است دراصطلاحات ذیل بکار رفته است:

وجود اعتباری

( فقه) نوعی است از وجود که تحقق و واقعیت آن بسته به فعالیت ذهن است یعنی اندیشه در ایجاد آن دخالت دارد ولی آن وجود بصورت وجود ذهنی نیست و بهمین جهت با انصراف ذهن ازآن، نابود نمیشود( رک. وجود ذهنی) مثلا یک قطعه اسکناس ده ریا لی که ارزش آن ده ریال است: اولا- این مقدار ارزش ناشی از ا ندیشه اقتصادی خاصی است که اگر آن اندیشه نبود این مقدار ارزش برای آن قطعه کاغذ حاصل نمی شد. ثانیأ- ارزش مزبور که درمعا مله ودا د ستد وجود دارد وجودش وجود ذهنی نیست زیرا با انصراف ذهن از مساله اسکناکس ها ارزش مزبور ازبین نمیرود. پس ارزش اسکناس یک موجود اعتباری است. آنچه که ازقصد انشاء حاصل میشود (ازقبیل ملکیت- رابطه زوجیت و مانند اینها) ازموجودات اعتباری هستند( بند ششم ماده 13 آئین دادرسی مدنی).

وجود اقتضائی

( مدنی )عبارت است ازکیفیت وجود اثر عقد موفوف( عقد غیر نافذ) قبل از اینکه حالت وقفه وتزلزل و نقص وجودی آن اثرازبین برود وقتیکه این نقص از بین برود و آن وجود بحد کمال خود برسد وجود نهائی خواهد شد. علامت واقعیت وجود اقتضائی آن است که اصالة اللزوم در عقود، آنرا فرا میگیرد چنا نکه بیع معلق ازعقودلازم است.

وجود خارجی

( فقه) هر موجود که د ر خارج از ذهن و بدون فعالیت ذهن وجود داشته باشد وجود آن موجود را وجود خارجی گویند چنانکه وجود درخت درخارج را وجود خارجی درخت گویند.

وجود ذهنی

( فقه) تصور هرموجود درحالیکه درذهن کسی وجود یافته وجود ذهنی آن موجود را تشکیل میدهد که با انصراف ذهن از آن تصور، آن موجود ازصحنه ذهن خارج

وجود کتبی

(فقه) اسم هر موجود وقتیکه نوشته شود آن نوشته وجود کتبی همان موجوداست.

وجود لفظی

(فقه) اسم هرموجود بهنگام تلفظ، نماینده لفظی آن موجود است ووجود لفظی اورا تشکیل میدهد مثلا کلمه درخت راهنگامی که تلفظ می کنید درهمان هنگام، وجود لفظی درخت را تشکیل میدهد.

وجود نقشی

( فقه) هرموجود که بتوان نقش اورا تهیه نمود وقتیکه نقشی ازاو تهیه شد آن نقش را وجود نقشی آن موجود می گویند.

وجود نهائی

رک. وجود اقتضائی

وجوه

جمع وجه است( رک. وجه). دراصطلاحات ذیل بکار رفته است:

وجوه بریه

بمعنی امور خیریه یعنی اموری که برای تامین هدفهای نیکوکاری و خیر مورد نظر و توجه قرار گیرد( ماده 139 آئین دادرسی مدنی )ازقبیل وصایای عمومی و اوقاف عمومی وحبس عام. در اصطلاح دیگر آنرا( بریات عمومیه )نامیده اند ماده 91 قا نون مدنی.

وجوه عمومی

وجوه و نقود و پولهای متعلق بدولت را گویند( ماده 66 آئین نامه اجراء اسناد رسمی).

وجوه مقدماتی

( ثبت اسناد واملاک) وجوهی که طبق تعرفه ( فعلا از هزار تومان ده تومان )ازقیمت ملک مورد تقاضای ثبت گرفته میشود و در مورد اموال مجهول الما لک ازهر 1000 تومان 12 تومان اخذ میشود. وجوه مقدماتی را درآمد مقدماتی نیز نامند( دستور شماره 13923 مورخ 3-9-22). وجوه مقدماتی غیر ازحق الثبت است (رک. حق الثبت). (ص 62 مجموعه بخشنامه های ثبتی سال 1343)

وجوه ناقل

وجوه ناقل بهر یک از معاملاتی (اعم از عقود و ایقاعات ) گفته میشود که ناقل عین یا منافع مالک یا مال باشد بنابراین عقد رهن ازوجوه ناقله نیست ولی بیع و اجاره وابراء و وصیت تملیکی از وجوه ناقله میباشند.