contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف ج

جمهوری ملی

رک. جمهوری اشرافی

جنایت

(بکسر اول) در لغت بمعنی گناه کردن است این کلمه معرب است و ازکلمه فارسی (گناه) گرفته شده است (بنگرید: کتاب الالفاظ الفارسیة المعربه و کتاب بدیع اللغه) درقانون جزا جرائم را بحسب شدت و ضعف مجازات بچهار درجه تقسیم کرده اند : جنایت - جنحه بزرگ – جنحه کوچک - خلاف (ماده 7- 8 قانون مجازات عمومی) و جنایت جرمی است که جزای آن ترهیبی وترذیلی با هم است یا فقط ترذیلی است (ماده 182 آئین دادرسی کیفری) البته این تعریف بجای وضوح ابهام بیشتری در بر دارد وجنایات را باید از روی مجازاتها شناخت. در اصطلاحات ذیل بکار رفته است:

جنایت بر اطراف

(فقه) غیر از تجاوز بر نفس و جراح (رک. جراح) و تجاوزبه منافع اعضاء (رک. جنایت برمنا فع) هرتجاوزی که به اعضاء بدن آدمی شود جنایت براطراف نامیده میشود مانند شکستن دست و بریدن عضو.

جنایت برمنافع

(فقه) هر جرمی علیه تن آدمی که بصورت جنایت بر نفس یا جنایت بر اطراف نبوده و در نتیجه آن جرم مجنی علیه از فایده ای که ازعضو خود می برده کلا یا بعضا محروم شود مثلا در نتیجه ضربت، مغز مجنی علیه خاصیت تعقل را از دست بدهد یا حس لامسه او از بین برود.

جنایت بر نفس

(فقه) قتل و سقط جنین را گویند.

جنایت عمومی

(جزا) جنایتی که بضرر مصالح جامعه صورت گیرد مانند جاسوسی - ماده 981 قانون مدنی رک. جرم عمومی

جنحه Delit Correctionnel

(بضم جیم) فصیح آن جناح (بضم جیم) است ازکلمه گناه فارسی گرفته شده است ولغت تجنیح را بعربی از جنحه تراشیده اند. در اصطلاح نوعی جرم است که مجازات آن پائین تر از جنایت Crime وبالاتر از خلاف است. مقیاس دقیقی ندارد و تعریفات همکاران اروپائی ما در این مورد از نوع تعریفات دوری است. عملا جنحه وجنایت وخلاف را از روی کمیت وکیفیت مجازات می شناسند. (ماده 183 آئین دادرسی کیفری)

جنحه بزرگ

رک. جنحه کوچک

جنحه کوچک

(جزا) جنحه ای که مجازات آن حبس تأدیبی از یازده روز تایکماه یا غرامت از 201 ریال تا 500 ریال است. (ماده دهم قانون جزا) هر جنحه غیر از این را جنحه بزرگ یا جنحه مهم نامند (ماده نهم قانون جزا و ماده 185 آئین دادرسی کیفری

جنحه مهم

رک. جنحه کوچک

جنگ

(بین الملل عمومی) زد وخورد بین قوای منظم دول بقصد غلبه ویا دفاع.

جنون

(مدنی- فقه) صفت کسیکه فاقد تشخیص نفع وضرر وحسن وقبح است احراز جنون با دادگاه است (ماده 57- 58 قانون امور حسبی و ماده 1210 ق- م)

جنون ادواری

(مدنی- فقه) کسیکه جنون او مستمر نیست یعنی متناوب است (ماده 1213 ق – م)

جنون دائمی

(مدنی- فقه) جنون مستمر (ماده 1213 ق- م) در همین معنی اصطلاح جنون مطبق (به تشدید باء و فتح آن) در فقه استعمال شده است.

جنون غیرمتصل به صغر

(مدنی- فقه) هرگاه بعد از وصول ببلوغ (در فقه) یا سن کبر(در مدنی) و داشتن عقل، شخص مجنون شود این جنون را جنون غیر متصل بصغرگویند.

جنون متصل بصغر

(فقه) جنونی که شخص صغیر در حال ورود باول سن بلوغ (سن شانزده در ذکور و سن ده در اناث) بهمراه داشت (مدنی) بجای بلوغ در مدنی باید سن کبر استعمال شود که هیجده سال تمام است پس جنون صغیرکه در اول سن نوزده بهمراه او باشد جنون متصل بصغر است (ماده 1218 قانون مدنی) جنون مطبق مرادف جنون دائمی است (رک. جنون دائمی)

جنین

(مدنی- فقه) فرزند مادام که در رحم مادر است جنین نامیده میشود مبداء جنین ابتداء آبستنی است و منتهای آن لحظه ماقبل ولادت.

(سقط) جنین

(جزا) جرمی است که نتیجه آن بیرون انداختن جنین از رحم باشد وفاعل جرم (اعم از مادریا پدر یا ثالث) قصد این نتیجه را داشته باشد خواه وسائلی بکار برده باشد خواه نه. مورد صدق جنین (رک. جنین) آن است که جنین عادتأ بعد از سقط قابل ادامه زندگی نباشد. بهر حال زنده ساقط شدن مانع صدق این جرم نیست. این جرم هر جا که محقق شود عنوان قتل را طرد می کند واصطلاحا قتل شامل این مورد نیست (ماده 181 تا 183 قانون جزا) ممکن است سقط جنین در نتیجه جرم دیگری (از قبیل ضرب) حاصل شود و عنوان سقط جنین هم صدق نکند مثل اینکه چند روزمانده بتولد بر اثر ضرب بچه ساقط شود و چون عادتا طفل در این موقع قابل ادامه زندگی است عنوان سقط جنین همانطور که در بالا گفته شد صدق نمی کند ولی اگر طفل مرده باشد آنوقت عنوان قتل صادق است (ماده 852 قانون مدنی) در مواردیکه سقط را قانون تجویزکند جرم سقط صدق نمی کند هرگاه جنین قبل از موقع طبیعی بعلت داخلی (بدون تحقق جرمی) ساقط شود این را هم در عرف عام سقط جنین می نامند ولی این سقط موضوع آثار حقوقی (اعم از مدنی یا کیفری) نیست ومعنی سقط در این جا لازم است نه متعدی.

جواب

درلغت بمعنی پاسخ است خواه بلفظ باشد خواه باشاره خواه بفعل و در اصطلاح پاسخی است که هریک ازطرفین دعوی باظهارات طرف دیگر میدهد. درآئین دادرسی مدنی این اصطلاح بیشتر درلایحه جوابیه (که نوعی از جواب کتبی است) بکار می رود.

جواب مدعی علیه

(فقه) جواب مدعی علیه یا اقراراست یا انکار است یا سکوت.