contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف ح

حد محض

(فقه) هرگاه جرم در مورد خصوص حق الله باشد حد را حد محض گویند مانند حد شرب مسکر.

حد مختص

(فقه) حدی که فقط راجع به حق الله یا راجع به حق الناس باشد در مقابل حد مشترک استعمال میشود.

حد مشترک

(فقه) حدی که هم جنبه حق الله وهم جنبه حق الناس داشته باشد مانند حد سرقت. این درحقوق جدید نظیر دعوی کیفری است که هم جنبه عمومی وهم جنبه خصوصی داشته باشد.

حد ناقص

(فقه) مرادف تعزیر است (رک. تعزیر)

حدیث

(درایه) مرادف خبر است (رک. خبر)

حدیث حسن

رک. صحیح بالعرض- حسن

حدیث رفع

(فقه) به حدیث ذیل اطلاق میشود: ((رفع عن امتی تسعة اشیاء الخطاء والنسیان وما استکرهو اعلیه ومالایعلمون وما لایطیقون وما اضطروا الیه والطیره و الحسد و الوسوسة فی الخلق مالم ینطق بشفتیه)) از ظاهر این حدیث استفاده میشود که درسایر مذاهب اگرکسی کاری از روی خطاء یا فراموشی ویا اکراه ویا جهل ویا اضطرار میکرد مؤاخذه می شد و ماخوذ بعمل خود بود علاوه بر این بآنها تکالیف خارج از طاقت می شد و اگر حسد می ورزیدند معاقب بودند و یا فال بد اگر میزدند کیفرمی دیدند وو... ولی این امور از ملت اسلام برداشته شد (تقریرات اصول نائینی - جزء سوم - ص 122) ماخوذ بودن باکراه و یا تحمیل تکلیف مالایطاق باقتضاء عدل خداوند ظاهرا نباید درمیان سایر امم اعمال شده باشد و بهرحال در ذیل این حدیث قرائنی هست که صحت انتساب آنرا به معصوم(ص) مورد تامل قرار میدهد هرچند که اصحاب درآن تامل نکرده اند.

حدیث قدسی

(فقه) حدیثی که درآن کلام خداوند تعالی نقل شود کلامی که وسیله تحدی (مانند قرآن کریم) نباشد (درایه شیخ بهائی صفحه دوم)

(سند) حدیث

(درایه) سلسله راویان یک حدیث را گویند.

(طریق) حدیث

(درایه) سند حدیث را گویند یعنی سلسله راویان حدیث.

حر

(فقه) کسیکه مالک نفس خود میباشد هیچکس نمی تواند از خود سلب حریت کند... (ماده 960 ق - م) این اصطلاح درمقابل رق (بتشدید قاف) استعمال شده است.

حراج

(دادرسی مدنی – ثبت) فروش مال (و یا اموال) در حضور جمع بوسیله عرضه آن بجمعیت باین ترتیب که پیشنهاد کننده بالاترین قیمت مشتری (برنده حراج) محسوب است (ماده 707 قانون اصول محاکمات حقوقی 1329 قمری) حراج ومزایده فرق دارند ولی غالبا بغلط بجای هم بکار می روند. رک. مزایده

(حق) حراج

رک. حق حراج

(مالیات) حراج

رک. حق حراج

حرام

در لغت بمعنی ممنوع است و در ماههای (ذوالقعده - ذوالحجه - محرم - رجب) جنگ ممنوع بود (البته با اجانبی که در این مدت، جنگ را در مقررات خود ممنوع میدانستند.) حرام که با حلال بکار رود شامل الزامات قانونی (واجب و حرام) می باشد. در اصطلاحات ذیل بکار رفته است:

(تحلیل) حرام

(فقه) تراضی و توافقی که بموجب آن، امر مصنوعی مورد تعهد فعل قرار گیرد مانند اینکه تعهد کند که مال غیر را سرقت کند این تعهد باطل است (الصلح جائز بین المسلمین الاصلحا احل حراما)

(مال) حرام

(فقه) مالی که ازطریق نا مشروع بچنگ آمده باشد.

حربی

(فقه) کافری که متدین بدین اسلام - مسیح - یهود - زرتشت نباشد و او را کافر حربی وکافرغیر کتابی هم گویند و بطور اختصار غیرکتابی نیزگفته اند.

حرز

(فقه) الف - هر موضعی که غیرمالک بدون اذن او حق ورود درآنرا نداشته باشد. ب - هر موضعی که محدود بوده وغیرمالک حق دخول درآنرا بدون اذن ندارد بشرط اینکه موضع مزبور بسته و مقفل باشد. هتک حرز شرط تحقق جرم سرقت در فقه می باشد (ماده 226 قانون جزا) رک. هتک حرز

(هتک) حرز

(جزا) از حرزتعریف ناقصی بطورضمنی درماده 226 قانون جزا شده و هتک حرز عبارت است از خراب کردن یا سوراخ کردن یا شکاف دادن یا از جای کندن وسائل محصورکردن (دیوار- نرده - پرچین - سیم خاردار و مانند اینها) یا حفاظت (مانند صندوق وقفسه محفوظ) بطور ضمنی معنی حرز روشن میشود و مفهوم عرفی آن هم همین است.