contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف ح

حق دائم

(مدنی- فقه) حقی است که محدود بزمان نیست مانند حق مالک درمورد حق عینی برمنقول یا غیرمنقول. این اصطلاح درمقابل ((حق موقت)) بکار برده میشود. (رک. حق موقت)

حق دینی

(مدنی- فقه) حقی است که شخص بعهده دیگری دارد مانند حق بستانکار بر بدهکار. مرادف این اصطلاح، حق ذمی وذمه می باشد.

حق ذمی

(مدنی- فقه) حقی است که شخص بعهده دیگری دارد مانند حق بستانکار بربدهکار. در اصطلاح دیگر آنرا ذمه و حق دینی هم گفته اند.

حق رجحان

(مدنی – ثبت) بمعنی حق تقدم است که مقنن به رسم ادباء تفنن کرده وبا وجود دو اصطلاح حق اولویت و حق تقدم دست بساختن اصطلاح سوم (یعنی حق رجحان) زده است و تفنن در ساختن اصطلاحات درعلم حقوق برای فهم قوانین زیان دارد (ماده 34 مکرر قانون ثبت) و از روش علمی بدور است. (رک. حق تقدم)

حق ریشه

رک. حقوق زارعانه

حق الزحمه

(حقوق اداری) وجهی که بمامور دولت (یا شخصی شاغل در مؤسسات کشوری یا بلدی) علاوه بر حقوق بعنوان کار دیگری که از او (علاوه برکار اصلی که برای آن حقوق میگیرد) خواسته میشود داده میشود. این وجه بطور مستمر مادام که بکار جدید مشغول است پرداخت میشود درایام مرخصی قابل پرداخت نیست. در حقوق تقاعد تاثیری ندارد (ماده 33 قانون محاسبات عمومی 10- 12- 1312) درتبصره دوم قانون تشکیل دادگاه اطفال بزهکار مصوب 1338 حق الزحمه درمعنی حق حضور بکاررفته ونماینده تشتت ذهن قانونگذار دراستعمال اصطلاح حق الزحمه وحق حضور و اصطلاحات متقارب و نزدیک بآنها است. (رک. حق حضور- دستمزد - کمک هزینه - پاداش - فوق العاده - اضافه حقوق)

حق سکنی

رک. سکنی

حق السکوت

(جزا) مصداق اخاذی است (رک. اخاذی) و مجرم ازاین طریق طرف را تهدید می کند که خبرنا مساعدی راجع بزندگی خصوصی او افشاء خواهد کرد وبوای ترک این فعل وجه یامال دیگری از او می گیرد. دربعضی مواقع بعضی از روزنامه ها ممکن است این کار را بکنند ولی ممکن است افشاء مذکور از طریق شفاهی هم باشد و بهر حال یک جرم مطبوعاتی صرف نیست.

حق الشرب

الف - حق استفاده ازآب رودخانه یا نهریا چشمه برای ملک معین. ب- درتاریخ حقوق ایران مالیاتی بود که بابت استفاده اشخاص از رودخانه یاقنات دولتی که می کردند گرفته میشد.

حق شخصی

(فقه – مدنی) هرحقی که شخص معین درموضوع معین داشته باشد مانند حق مالکیت برمال معین. حق فردی و حق جزئی نیز درهمین معنی بکار رفته است. (فقه) حقی که قائم بشخصی باشد و قابل انتقال بغیر نباشد مانند حقوق زوجیت. حق قبول وصیت تملیکی بنظر برخی از حقوق قائم بشخصی موصی له است بهمین جهت اگر موصی له پیش از موصی فوت کند حق قبول وصیت بورثه موصی له منتقل نمیشود. اصل در حقوق این است که قابل انتقال بغیر باشند تا خلاف آن ثابت شود. در امور مبتنی بر احسان، اصل این است که قائم بشخص باشد بهمین جهت حق قبول وصیت تملیکی باید قائم بشخص تلقی شود مگر قرینه بر خلاف وجود داشته باشد.

حق شرب

(مدنی – فقه) حق استفاده ملک یا شخص ازآب چاه یا چشمه یا قنات یا نهریا رودخانه برای خوردن یا آبیاری زراعت یا درختان.

حق شفعه

(مدنی- فقه) هرگاه مال غیرمنقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی ازدو شریک حصه خود را بقصد بیع بشخص ثالثی منتقل کند شریک دیگرحق (حق شفعه) دارد قیمتی را که مشتری داده است باو بدهد وحصه مبیعه را تملک کند (ماده 808 قانون مدنی)

حق طبع

اختیارچاپ ونشر یک اثر فکری (مانند کتاب ومقاله وغیره) این حق علی الاصول متعلق بنویسنده است که میتواند آنرا بغیر منتقل کند و ممکن است بطورقهری بورثه مؤلف منتقل شود.

حق علفچر

یا حق التعلیف عبارت است از اجرت بهره ایکه دارندگان مواشی از چراگاهها می برند وآن اجرت را به مالک چراگاه می پردازند (قانون مربوط به صرفنظر کردن بقایای علفچر سال 1340 وحق علفچر بهاره قسمتی ازمراتع دولتی مصوب 5-3-1343) از نکات مهم تاریخی راجع به حق تعلیف این است که در بسیاری از اراضی موات قبل از مشروطه ارباب سیف و سوط (اعم از عمال دولت و غیره) برای خود حقوق تعلیف برقرارمی کردند ومنافع تعلیف را باجاره باشخاص میدادند و اجاره نامه های عادی بین طرفین رد وبدل میشد که توجه بعنوان و اشخاص مؤجرین این اجاره نامه ها صحت مراتب بالا را اثبات می کند. بعدا با پیدایش قوانین ثبت املاک ، اعقاب مؤجرین مزبور با ارائه بنچاقهای بالا (اجاره نامه ها) خود را متصرف بعنوان مالکیت قلمداد کرده و قسمتی از این اراضی را که وسعت فراوان دارد تصاحب کرده و از احیاء کنندگان واقعی آن اراضی ثمن آنها را گرفته اند. نتیجه اینکه این گونه اسناد دلیل مالکیت نیست مگر قرائن مفید علم بآنها پبوسته شود. (رک. باجگاه)

حق عینی

(فقه – مدنی) حقی است مالی که متعلق آن عین خارجی باشد مانند مالکیت عین و مالکیت منفعت (برای مستاجر) ومالکیت انتفاع (برای مهمان نسبت به ماکولات) ومالکیت حق (مانند حق ارتفاق وحق تحجیر وحق وثیقه مانند حق مرتهن برمال مرهونه وحق مستأجر برعین مستأجره درقانون روابط مالک ومستاجر مصوب سال 1339 و غیره) حق عینی درمقابل حق دینی بکارمی رود (رک. حق دینی) ماده 35 نظامنامه دفتر اسناد رسمی و ماده 103- 104 آئین نامه قانون ثبت.

حق عینی اصلی

(مدنی) حقی است که نسبت بآن، صاحب حق را بستانکار نمیتوان دانست مانند حق عینی مالک خانه برخانه و حق عینی صاحب حق ارتفاق بر مورد حق ارتفاق. (رک. حق عینی فرعی)

حق عینی برمال غیر

(مدنی) حقی است عینی برای شخصی در مال دیگری مانند حق انتفاع و حق ارتفاق و حق وثیقه در معاملات با حق استرداد برای طلبکار.

حق عینی فرعی

(مدنی) یا droit reel accessoire حقی است که صاحب آن حق را بستانکارمی نماید مانند حق عینی مرتهن بر مال الرهانه. اینگونه حق عینی بمنظور تضمین طلب صاحب حق، مقررشده است. اصطلاح بالا در مقابل droit reel principal یا حق عینی اصلی بکار می رود.

حق غنیمت بحری

(بین الملل عمومی) حق کشتی های جنگی متخاصمین در ضبظ کشتی های بازرگانی یکدیگر و محمولات آنها و اسیرگرفتن کارکنان آن کشتی ها.

حق غیرمالی

(فقه - مدنی) حقی است که ارزش اقتصادی ندارد مانند حق زوجیت. حق ابوت و بنوت. (رک. حق مالی)