contact
shape

ترمینولوژی

shape

حرف ح

حق فردی

(مدنی) هر حقی که شخص معین در موضوع معین دارا باشد مانند حق مالکیت بر مال معین. در بعضی از اصطلاحات آنرا حق شخصی وحق جزئی نیز می گویند. حق فردی و حق شخصی در این معنی نارسا میباشند وترک آنها بهتر است اصطلاح حق جزئی مناسبتر بنظر می رسد.

حق قائم بشخص

(مدنی – فقه) حقی است که قابل نقل و انتقال بغیر نباشد مانند حق زوجیت.

حق قذف

(فقه) حقی که برای مقذوف در نتیجه قذف، حاصل میشود (رک. قذف)

حق کار فکری

الف - حق انحصاری استفاده ازاختراع امور فکری مربوط به ادبیات،علوم، هنر، خواه بصورت لفظی باشد خواه بصورت کتبی، خواه بصورت گرافیک (تصویر- نقشه – خطوط) و تجسم و امثال آنها و نیز هر چیزی که بایک روش علمی تهیه می شود بشرط اینکه معرف شخصیت فکری تولید کننده آن باشد. ب - حق مالی ناشی از حق انحصاری گفته شده در بالا را گویند. *در فارسی لغت ((حق مؤلف)) اخص از معنی بالا است وترجمه ناقصی است ازعبارت droit d,auteur

حق کسب و پیشه

حقی است برای مستاجر بازرگان وپیشه ور ومطلق کسانیکه از طریق اجاره مکانی کسب معاش کنند و لوآنکه بازرگان نباشند (قانون تملک زمین ها برای اجرای برنامه های شهرسازی مصوب 17- 3- 39 و قانون مالک و مستاجر 1339) با سرقفلی مفهوما فرق دارد زیرا شهرت تجاری و وجود مشتریان از عناصر سازنده آن نیست. حق مزبور خود بخود مالیت ندارد و بتنهائی قابل مبادله نیست یعنی مستاجر نمیتواند هم منافع عین مستأجره را برای خود نگه دارد و هم حق کسب و پیشه را بغیرمنتقل کند و عوض آنرا بگیرد بلکه هر دو را باید با هم منتقل کند یعنی حق کسب و پیشه نسبت بمنافع عین مستاجره یک مال تبعی است لذا توقیف تابع بدون توقیف متبوع معنی ندارد. حق کسب و پیشه مال غیر منقول است (روح ماده 18 قانون مدنی) رک. حق تبعی

حق کلی

معادل حق موضوعی و حق نوعی است و آن حقی است که بدون در نظر گرفتن صاحب آن حق (در موارد خاص) و بحسب وضع مقنن، مقرر شده است مانند حق انتخاب نام و نام خانوادگی و حق انتخاب شغل (آزادی مشاغل) و حق رأی دادن وکاندید شدن و غیره.

حق الاجراء

نیم عشر اجرائی در اجراء اسناد رسمی را گویند (ماده 131 قانون ثبت) ونیز عشریه اجراء احکام دادگاه را حق الاجراء نامند (ماده 74 قانون تسریع وآئین نامه شماره 20733 مورخ 18- 5 -1317) اگر بعلتی که از اختیار محکوم علیه یا متعهد خارج است اجراء اجرائیه میسر نباشد - مانند شمول بند (ز) بمورد اجرائیه - دولت مستحق حق الاجراء نیست هم چنین است اگر بعلت تعارض دو اجرائیه (ناشی از تعارض دو سند رسمی) اجراء اجرائیه ها میسر نگردد.

حق الارض

الف - پولی که بابت نهادن کالا در زمینهای مخصوص (مانند محوطه گمرک) ازصاحب کالا گرفته میشود. ب - حقوقی که بابت وقوع ساختمان در ملک غیر بمالک آن داده میشود (ماده سوم قانون حق الارض وحق الماء طواحین اربابی واقعه در اراضی خالصه دولتی - مصوب 30 جوزای 1301 شمسی)

حق الامتیاز

رک. امتیاز

حق الله

(فقه) حقوقی است که یکطرف آن خداوند تعالی و طرف دیگرآن افراد جامعه یا گروهی از افراد باشند. مثلا وجوب پرداخت زکات حق الله است. حق الله در فقه اسلام همانند حقوق عمومی در قانونگذاری جدید ایران است. اصطلاح بالا درمقابل حق الناس استعمال میشود نظیر این دو اصطلاح مدلول ماده چهارم قانون مجازات عمومی است.

حق الحفاظة

(مدنی - ثبت) حقی که برای امین در نگهداری مال مورد ودیعه قائل شده باشند (ماده 80 قانون ثبت وماده 41 آئین نامه اجراء مفاد اسناد رسمی)

حق العبور

(مدنی) حق کسیکه از ملک غیر حق عبور بنحوی ازانحاء داشته باشد. حق العبوریکی از اقسام حقوق ارتفاقی است.

حق العمل کار

(تجارت) کسیکه بدستور دیگری معاملاتی نموده و در مقابل آن اجرت دریافت می دارد.

حق العمل کاری

(تجارت) نوعی از وکالت است درامور تجاری (ماده 357 قانون تجارت) حق العمل کار ممکن است بنام خود عمل کند یا بنام آمر در صورت اول تطبیق عنوان وکالت برآن نمیشود ولی میتوان آنرا مصداق نیابت دانست. زیرا نیابت مفهومی وسیعتر از مفهوم وکالت دارد. شخصی که بنام خود یا دیگری ولی بدستور دیگری حق العمل کاری میکند حق العمل کار نامیده میشود.

حق الکفاله

(حقوق اداری) کفالت در این جا بمعنی تکفل و تصدی شغل دیگری (غیر از شغل خود) می باشد (مواد 4- 5 قانون راجع بمستمری و حقوق اعضاء ادارات و دوائر مملکتی مصوب 16 جوزای 1301 شمسی - دوره سوم و چهارم قانونگذاری - صفحه 68) و حق الکفاله وجهی است که بکارمند متکفل بسبب تکفل داده میشود (ماده 52 آئین نامه مزایا موضوع تصویب نامه 19056 مورخ 6- 10-1322)

حق الماره

(فقه) حقی که بموجب آن رهگذرکه از جوار درخت میوه یا زراعت حسب الاتفاق می گذرد بتواند بدون اذن صاحب آن و پرداخت بهاء از آن بخورد ولی نبرد (هنوز هم باغبانهای ولایات می گویند : خوردن حلال و بردن حرام !) (مفاتیح الشرایع فیض - صفحه 265- متاجر حدائق - صفحه 53)

حق المجری

(مدنی) حقی که بموجب آن شخص از ملک غیرحق داشتن مجرای آب و بردن آب داشته باشد حق المجری یکی از مصادیق حقوق ارتفاقی است (ماده 95 - 97 قانون مدنی)

حق الوکاله

(مدنی - فقه - دادرسی مدنی) اجرت وکیل را گویند فعلا این اصطلاح باجرت وکیل دعاوی اختصاص یافته است.

حق مؤجل

(مدنی – فقه) حقی است که صاحب آن باید بعد ازگذشتن مهلت معینی آن حق را اعمال نماید مانند حق بستانکار بر طلبی که باقساط باید داده شود و هنوز مهلت پرداخت قسط نرسیده است.

حق مؤلف

رک. حق کار فکری